A.M Bahamir

امیرمحمد بهامیر؛ روزنامه‌نگار

A.M Bahamir

امیرمحمد بهامیر؛ روزنامه‌نگار

سلام خوش آمدید
ضربه فنی کمیک‌های آمریکایی توسط مانگاهای ژاپنی

آمریکایی‌ها شاید فکر نمی‌کردند که روزی کمیک ژاپنی بیشترین میزان فروش کمیک را در بازاری که خود خلق کردند از آن خود کنند. بازاری که بیش از 50 درصد آن به کمیک‌های ژاپنی یا به اصطلاح مانگاها تعلق دارد. بازاری چند میلیارد دلاری که چرخه صنعت کمیک را به گردش در می‌آورد.

مانگا همان کمیک ژاپنی است، منتهی تفاوت سبکی در نحوه تصویرگری و روایت‌گری دارد. البته اصطلاح مانگا به کمیک‌های مدرن ژاپنی اطلاق می‌شود که تاریخچه آن به بعد از جنگ جهانی دوم باز می‌گردد. در مقالات پیشین اشاره شد که آمریکایی‌ها با خلق کاراکترهایی همچون کاپیتان آمریکا در تلاش بودند تا سربازان حاضر در میدان نبرد را به این ابزار رسانه‌ای مجهز کنند.


کمیک ابزاری بود که به واسطه آن سربازان آمریکایی نه تنها در میدان نبرد سرگرم می‌شدند بلکه می‌توانستند فرهنگ آمریکایی را نیز به کشورهایی که در آن حضور داشتند انتقال دهند. کمیک نیز به وسیله سربازانی که بعد از شکست ژاپن وارد این کشور شدند به مردم ژاپن ارائه شد.


ژاپنی‌ها به دلیل آن که پیش از واقعه با این مدل تصویرگری و قصه‌گویی آشناییت داشتند از این محصول آمریکایی استقبال کردند. استقبالی که در دهه 50 میلادی صورت گرفت و سپس ژاپنی‌ها خود با توسعه این سبک توانستند کمیک ژاپنی تولید از آمریکایی‌ها پیشی بگیرند.

  • ۰ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۴۵
  • امیر محمد بهامیر
من ابرقهرمانم نه قهرمان | نگاهی به روند خلق ابرقهرمان‌های دنیای کمیک

استن لی یکی از مشهورترین خالقان شخصیت‌های ابرقهرمان در دنیای کمیک طی مصاحبه‌ای ویدئویی در جواب به این پرسش که کدام یک از شخصیت‌های دنیای کمیک قوی‌تر است، گفت:”معلومه کی از همه قوی‌تره، اونی که نویسنده بخواد.” جمله بالا شاید در نگاه اول تنها یک حرف ساده از نویسنده‌ای پرسابقه باشد، اما نگاهی دقیق‌تر به این جمله ما را با این نکته حیاتی مواجه می‌کند که قهرمان‌های عصر جدید همگی ساخته ذهن نویسندگانی همچون استن لی هستند.


قهرمان‌ها و ابرقهرمان‌هایی که صنعت چند میلیارد دلاری دنیای سرگرمی را به گردش در می‌آورند. اما به راستی قهرمان، همان چهره‌ای است که این خالقان سرگرمی آن را به ما نمایش می‌دهند؟

  • ۰ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۴۱
  • امیر محمد بهامیر
واندر وومن قهرمانی فمینیسم یا فمینیسمی قهرمان
واندر وومن یا پرنسس دایانا نام یکی از ابرقهرمانان خیالی دنیای کمیک است که در سال 1941 و توسط ویلیام مولتن مارستون خلق گردید. این شخصیت را می‌توان نمادی از مفهوم فمینیسم در ساختار رسانه‌ای کشور آمریکا دانست. کاراکتری دارای قدرت‌های فرا‌انسانی و همچنین زیبایی خیره کننده‌ای که در دهه 40 و 50 آمریکا به عنوان تصویری از زن قدرتمند امروزی به نمایش در‌آمد.

زنی که نه تنها قدرت برابری با مردان را دارد بلکه در عین حال کلیشه‌های جنسیتی مربوط به زنان زیبا و خوش اندام را نیز در خود داراست. دقیقا همچون تصویری که رسانه‌های آمریکایی از زنان جامعه مدرن با کلیشه‌های جنسیتی انتشار می‌دادند. تصاویری که هالیوود در قالب شخصیت‌هایی همچون مرلین مونرو آن را بازتاب می‌داد و در در دنیای کمیک نیز در قالب کاراکتر واندر وومن بازتاب می‌یافت.

اما برای پاسخ به این سوال که چرا شخصیت واندر وومن را می‌توان به عنوان نمادی از جنبش فمینیسمی دانست، باید نگاهی به تاریخچه این شخصیت و وقایع تاریخی مرتبط با دوران خلق شدنش انداخت. واندر وومن در بطن داستان کمیکی خود متعلق به قبیله‌ای باستانی و اسطوره ای با نام آمازونی‌هاست. آمازونی‌ها نام قبیله‌ای در اساطیر یونان باستان بوده که در ایلیاد و همچنین سفرنامه هردوت به آن اشاره شده است. قبیله‌ای که تماما جامعه‌ای زنانه را تشکیل می‌دهند و مردان در آن حضور ندارند.

آمازونی‌ها را شاید بتوان نماد مناسبی برای فعالان فمینیسم دانست. زیرا شاخصه‌های هویتی این قبیله از جمله برتری ذهنی و جسمی زنان، ایجاد ساختار قدرتمند با حضور حاکمان زن و عدم وجود مردان، می‌تواند همان نیازی را که فعالان فمینیسمی از نمایش اقتدارگرایانه زنانه دارند را برآورده کند.
  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۵۰
  • امیر محمد بهامیر
چرا کاپیتان آمریکا نباید سیاه‌پوست باشد

سریال The Falcon & Winter Soldier در حالی قسمت پنجم خود را به پایان رساند که مشخص گردید فالکون کاپیتان آمریکای بعدی خواهد بود. البته وضعیت خط داستانی کاپیتان آمریکای جدید در نسخه کمیک این مجموعه که از سال 2015 در حال انتشار است مشخص گردیده بود. اما گفتگوی آیزیا بردلی با فالکون درباره آنکه چرا نباید کاپیتان آمریکا سیاه‌پوست باشد موضوع جنجالی را باز کرده است که قدمتی تاریخی دارد.

آیزیا بردلی در کمیک‌های مارول یکی از ابرسربازهای زنده مانده از پروژه‌ای است که تلاش داشت تا قهرمان دیگری همچون کاپیتان آمریکا خلق کند. پروژه‌ای محرمانه که فرق اساسی با دیگر پروژه‌ها داشت، زیرا این پروژه بر روی سربازان سیاه پوست ارتش آمریکا انجام گرفت. بردلی در گفتگوی خود با فالکون که خود یکی از ابرقهرمانان مشهور مارول است و در سال 1969 در دنیای کمیک‌ها به خصوص در کنار کاپیتان آمریکا ظاهر گشت، می‌گوید:

– اونا پونصد ساله دارن این کار رو می‌کنن

– این رو توی گوشت فرو کن، برادر

– هیچوقت اجازه نمیدن یک سیاه‌پوست کاپیتان آمریکا بشه

– اگر هم بذارن

– سیاه‌پوستی که برای خودش احترام قائله، هیچوقت دلش نمی‌خواد کاپیتان آمریکا باشه

گفتگو بین این دو شخصیت اشاره تاریخی به نژادپرستی گستره در آمریکا دارد. نژادپرستی که حتی در صنعت کمیک نیز به وضوح قابل مشاهده است. اما سر رشته این کلاف، یعنی حضور ابرقهرمان‌های سیاه‌پوست در کمیک‌ها به چه دورانی باز می‌گردد.

  • ۰ نظر
  • ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۴۶
  • امیر محمد بهامیر
ابرقهرمانی که سرنوشت جنگ جهانی دوم را تغییر داد

کاپیتان آمریکا شخصیت کمیک بوکی است که برای اولین بار در سال 1941 خلق شد. این شخصیت توسط جو سایمن و جک کربی، دو تن از نویسندگان مشهور دنیای کمیک خلق گردید. کاراکتری که در مجموعه کمیک‌هایی با نام خود این شخصیت حضور یافت و به نماد آمریکا تبدیل شد. نمادی که قرار بود آمریکای جدید را به دنیا معرفی کند؛ آمریکایی مقتدر ولی تنها در دنیای فانتزی!

شروع صنعت کمیک در کشور آمریکا به سال‌های 1930 باز می‌گردد. دورانی که شخصیت محبوب سوپرمن به عنوان یک ابرقهرمان خیالی ساخته شد تا نمادی برای آغاز عصر ابرقهرمانان باشد. اما شخصیت سوپرمن به عنوان نمادی برای نجات جهان در دنیای دی سی لقب گرفت. درحالی که آمریکایی‌ها به دنبال نمادی برای کشور خودشان بودند، نمادی که اولا آمریکایی اصیل باشد، دوما سفید پوست باشد.

شخصیت سوپرمن که ماهیتی بیگانه داشت برای این امر بیش از حد تخیلی بود. به همین دلیل سیستم فرهنگی آمریکا به دنبال خلق نماد دیگری برای این کشور بود. آمریکایی که تنها چند صد سال قدمت دارد و اساسا خالی از نماد و اسطوره است. به همین سبب به دنبال قهرمان جدیدی بود که نماد آمریکا باشد و این گونه بود که این نماد با نام کاپیتان آمریکا شکل گرفت.
  • ۰ نظر
  • ۰۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۴۲
  • امیر محمد بهامیر
کتاب نه کمیک بخوانیم


آمریکایی‌ها برای خلق کاراکتر از کمیک‌ها استفاده کردند. کاراکترهایی که به وسیله آن‌ها بتوانند مخاطبان نوجوان و جوان را تحت تاثیر قرار داده و به نوعی آن‌ها را آموزش دهند. پس استفاده از کمیک به عنوان یکی از مهمترین محصولات فرهنگی جهان در میان جامعه نخبه برای ارائه مفاهیم مختلف مطرح است. از سوی دیگر این رسانه قابلیت بالایی در وقف پذیری با دیگر رسانه‌ها را نیز داراست.

می‌توان به طور مثال از کاراکترهایی نام برد که از طریق کمیک به دنیای سینما و انیمیشن راه یافته‌اند. یا حتی کاراکترهایی که امروزه بر روی جلد دفاتر، لباس‌ها و حتی تبلیغات شهری نیز دیده می‌شوند. کاراکترهایی که نه تنها قابلیت آن را دارند در فرهنگ بومی خود تاثیر گذار باشند، بلکه در کشورهای دیگر به عنوان کالای صادراتی فرهنگی نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند.

جای خالی کمیک در سبد فرهنگی خانواده

کمیک در حال حاضر جایی در سبد فرهنگی خانواده های ایرانی ندارد. اگر مخاطبان کمیک در ایران که تعداد کمی هستند را از جامعه آماری خود کنار بگذاریم، متوجه خواهیم شد این رسانه به هیچ عنوان در ایران شناخته شده نیست. البته بخشی از این مشکل به این باز می‌گردد که مخاطبان ایرانی دسترسی به کمیک بومی ندارند. یعنی میزان تولید کمیک در ایران با جامعه آماری مخاطبان همخوانی ندارد.

البته باید به این نکته توجه داشت، محصول با کیفیت ایرانی که بتواند استانداردهای لازم را جهت جذب مخاطبان داشته باشد نیز کمتر یافت می‌شود. داستان جذاب به همراه ژانر پرطرفداری که بتواند مخاطبان را راضی نگه دارد در کنار تصویرگری مناسب از جمله دلایلی‌اند که مخاطبان را به سمت کمیک جذب خواهد کرد.

  • ۰ نظر
  • ۰۱ فروردين ۰۰ ، ۱۱:۳۶
  • امیر محمد بهامیر
ای کاش وارد نمی‌شدی | نقد کمیک استریپ انتشارات پرتقال

من به عنوان فعال صنعت کمیک از ایده‌های جذاب و تولید کتاب‌های کمیک استقبال می‌کنم. اما گاهی ایده‌ها همچون این مثل معروف هستند که می‌گوید: ” ما را به خیر تو امیدی نیست شر مرسان”. کتاب کمیک استریپ انتشارات پرتقال با نام “جناب نارنجی وارد می‌شود” دقیقا مصداق همین مثل است.

ابتدا بگویم که فرق کمیک و کمیک استریپ چیست؟ کمیک داستانی دنباله‌دار است که در چند جلد و کتاب یا حتی یک جلد نوشته می‌شود و محتواهای مختلفی از جمله ژانر ابرقهرمانی دارد. اما کمیک استریپ تک صفحه است و داستانی کوچک را با طنز در قالب علت و معلول بیان می‌کند. کمیک استریپ‌ها در اوایل قرن بیستم یعنی سال‌های 1900 تا 1930 بسیار محبوب بودند و در اکثر روزنامه‌های مشهور آمریکا صفحه‌ای مختص به این روایت‌های طنز وجود داشت. هرچند که امروزه نیز همچنان این کمیک استریپ‌ها در روزنامه‌ها وجود دارند.

نکته اصلی کمیک استریپ‌ها مدل روایت ماجرا به زبان طنز است. به طور مثال می‌توان به داستان‌های طنز گارفیلد (همان گربه نارنجی عاشق لازانیا) که از جمله مشهورترین شخصیت‌های کمیک استریپی است اشاره کرد. شخصیتی که داستان‌های کوتاه تک صفحه‌ای او که نهایتا در چند پنل نوشته می‌شوند، بین افراد علاقه‌مند به این حوزه کاملا شناخته شده است.

پس تا به این جا فهمیدیم که کمیک استریپ یعنی مجموعه‌ای از تصاویر که داستانی تک خطی ساده را با روایت طنز و رابطه علت و معلولی برای مخاطب بیان می‌کند. این مدل داستان‌ها، تک خطی و بدون دنباله هستند و از اپیزود یا قسمت‌های زیاد و بدون ارتباط به یکدیگر تشکیل شده‌اند.

  • ۰ نظر
  • ۱۳ اسفند ۹۹ ، ۱۹:۰۳
  • امیر محمد بهامیر
انیمیشن ببینیم یا انیمه؟

دنیا همیشه شاهد جنگ‌های بسیاری بین گروه‌های مختلف بوده است. از جنگ‌های چند صد ساله ایران و روم تا جنگ‌های صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان بگیرید تا جنگ جهانی دوم و حتی همین امروز که جنگ‌های دیگری در حال رخ دادن است. گاهی جنگ‌ها بر سر قدرت است، گاهی بر سر زمین، گاهی هم به خاطر زنان، همچون داستان مشهور جنگ تروا.


اما صحبت اصلی ما جنگ برای سرزمین یا قدرت نیست، بلکه صحبت بر سر جنگ بین دو سبک است. انیمه یا انیمیشن، کمیک یا مانگا. بله جنگ بین طرفداران آثار شرقی و غربی که هر کدام با دلایل خود سعی دارند بگویند ما بهتر هستیم. تقابلی که گاهی به جنگ‌های چند ده ساله حتی با تلفات هم مواجه می‌شود. اما چرا این جنگ‌ها رخ می‌دهد.


سال 2018 انتشار اثری به نام بتمن نینجا بار دیگر شعله این گونه نبردها را روشن کرد. زیرا اثر پیوندی بین دنیای انیمیشن‌های آمریکایی و دنیای انیمه‌های ژاپنی بود، یا بهتر بگویم پیوندی بین کمیک و مانگا. داستان درباره حضور شخصیت‌های ابرقهرمان و ضدقهرمان کمیک‌های دی سی یعنی بتمن و جوکر به همراه یارانشان در دوران فئودالی ژاپن است.


ترکیبی که در نگاه اول جذاب بود ولی این بحث را آغاز کرد که کدام نوع محصولات فرهنگی بر آن یکی برتری دارد. یعنی کمیک و انیمیشن آمریکایی بهتر است یا مانگا و انیمه ژاپنی. این سوال مهم را باید در تاریخچه این دو سبک از محصولات فرهنگی جستجو کرد.

  • امیر محمد بهامیر
انیمه برای کودکان است یا خیر؟


سوال مهمی که در مواجهه با صنعت انیمه همیشه گریبان‌گیر مخاطبان تازه وارد به این دنیا می‌شود، این است که انیمه برای کودکان است یا خیر؟ پاسخ به این پرسش می‌تواند هم بسیار آسان و هم بسیار سخت باشد. از آن جهت آسان است که می‌توانیم بگویم صنعت انیمیشن در ابتدای ظهور خود یعنی دهه 1910 میلادی محصولی فرهنگی برای مخاطبان کودک بود.


نگاهی به تولیدات استودیوهای مشهوری چون دیزنی و پیکسار خود گواه این موضوع است. از سمت دیگر انیمیشن همان پویانمایی به حساب می‌آید، انیمه نیز در نگاه فنی همان پویانمایی است. پس می‌توان گفت انیمه و انیمیشن از یک خواستگاه مشترک هستند. حتی واژه کارتون نیز در این معقوله قرار می‌گیرد و همگی زیرمجموعه پویانمایی حساب می‌شوند.


اما گفتن این جمله که انیمه برای کودکان است هیچ وقت به مذاق مخاطبان این سبک از پویانمایی خوش نیامده و نمی‌آید. زیرا اعتقاد بسیاری از مخاطبان یا بهتر است بگوییم فن‌های این سبک از انیمیشن آن است که انیمه‌های ژاپنی برای مخاطب کودک نیست. بلکه مخاطبان این آثار افراد بزرگسال هستند. سند این حرف نیز محتوای انتشار یافته در این آثار بوده که دارای خشونت بالا و محتوای بزرگسال است.

  • امیر محمد بهامیر
نقد انیمه March comes in like a lion


مارس مثل شیر میاد

اگر همچون من علاقه‌مند به انیمه ناروتو باشید پس شخصیت شیکامارو را حتما به یاد دارید. کاراکتری با قدرت کنترل سایه‌ها و البته استاد بازی شوگی که سکانس مشهور و احساسی بازی با استادش یعنی آسوما در ذهن خیلی از ما حک شده است. نمی‌خوام درباره ناروتو حرف بزنم بلکه می‌خوام درباره بازی شوگی و انیمه‌ای مرتبط با شطرنج ژاپنی صحبت کنم، انیمه‌ای که شاید کمتر کسی بعد از دیدنش از خود نپرسد که زندگی یعنی چه.

  • امیر محمد بهامیر

یه روز‌نامه‌نگار که اومده چرخی تو دنیای رسانه بزنه!

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها