نقد انیمه Perfect Blue
آبی تمام عیار
پرفکت بلو اولین فیلم ساخته شده توسط ساتوشی کن است. اثری که می توان آن را جزو تاریکترین ترین آثار انیمیشنی و حتی سینمایی دنیا خواند و از همه مهمتر اثری است که کارگردانی چون آرنوفسکی فیلم قوی سیاه خود را با الهام از این اثر ساخته است. آبی تمام عیار و بازیگر هزاره در واقع دو اثر مکمل یکدیگر هستند که ساتوشی با ساختن این دو اثر مفهومی را درباره سینمای ژاپن می خواهد به تماشاچی اش منتقل کند. اگر پرفکت بلو آن روی تاریک سینمای ژاپن و صنعت سرگرمی این کشور است، بازیگر هزاره روی روشن این صنعت خواهد بود. انیمه بازیگره هزاره درباره افول عصر طلایی سینمای ژاپن است، عصری که ساتوشی خود را به آن متعلق می داند و به نیکی از آن یاد می کند. ولی پرفکت بلو در واقع نقد بسیار جدی ساتوشی به دنیای سینما و سرگرمی ژاپن است که از دهه 90 و با ظهور پدیده آیدول ها یا سلبریتی های دنیای خوانندگی و بازیگری آغاز شده است. آیدل هایی که برای سرگرمی نوجوانان و جوانان به کار گرفته می شوند و تبدیل به بت هایی شده اند که طرفداران آن ها را پرستش می کنند. بت هایی که برای رسیدن به کمال گرایی برنامه ریزی شده اند و برای رسیدن به این کمال دست به هر کاری می زنند. کمال گرایی که بیشتر شبیه به یک توهم است زیرا هیچ چیز در دنیا کامل نیست.
پدیده ای که باعث از بین رفتن آن وقار و حرفه ای گری سینما شده است، پدیده ای که اجازه می دهد خوانندگان و مدل های تبلیغاتی تنها به خاطر سود آور بودن خود برای صنعت سرگرمی تبدیل به بازیگرانی سطح پایین شوند و در نتیجه سینما را نیز به سطح نازلتری هدایت کنند. ساتوشی به دنیایی نهیب می زند که در آن پشت پرده صنعت سرگرمی و جریاناتی که تنها به دنبال سود و کسب ثروت هستند دارند بر سینما حکمرانی می کنند و اگر هنرمندان نتوانند خواسته های آن ها را برآورده کنند این افراد حق دارند هرگونه سواستفاده ای از این افراد انجام دهند حتی به قیمت بازی در فیلم های غیر اخلاقی. انیمه پرفکت بلو اثری است که می خواهد یاد آوری کند که سینما و صنعت سرگرمی انحرافی بزرگ را در مسیر خود تجربه می کند و دیگر بازیگرانی که در این صنعت مشغول به کار هستند به خود تعلق ندارند بلکه به صاحبان این سرگرمی تعلق دارند. دنیایی که ساتوشی در پشت پرده آن سوالی بنیادی را مطرح می کند، مرز بین زندگی شخصی بازیگران و زندگی غیر شخصی آن ها در کجا قرار دارد؟ و آیا هویتی که هر کدام از ما داریم همان چیزی است که فکر می کنیم یا تنها توهمی است که به ما القا شده است؟
هویت دغدغه ای است که ساتوشی در تمامی آثار خود به آن می پردازند همانگونه که به سینما و روابط آن با مخاطبان و حتی روابط خود سینما با خودش پرداخته است. پرفکت بلو نقد خود را به دنیای سرگرمی با باز کردن مبحثی به عنوان هویت وارد می کند. این که هویت افرادی که مشغول به فعالیت در این صنعت هستند تا چه میزان متعلق به خودشان است. اریکسن یکی از روانشناسان مطرح دهه 50 میلادی در مجموعه ای مقالات خود به هویت در روانشناسی اشاره می کند و می گوید: هویت یعنی خود، خود به معنای یک وجود فرضی و انگیزشی درونی است که مهر کننده و هدایت کننده اعمال ما در مقابل انگیزه ها، نیاز ها، اطلاعات و تجربیات ماست. خود یعنی آگاهی داشتن به این که وجود داریم و دارای کنش هستیم و روان بنه که شاکله اصلی هویت ماست همان تعمیم های شناختی است که ما درباره خود به همراه تجربیات اجتماعی و شخصی که کسب می کنیم و به صورت اطلاعاتی در درون ناخودآگاه ما ضبط شده است نامیده می شود. اریکسن در ادامه بحث هویت خود این را مطرح می کند که هویت ما در واقع متشکل از مجموعه ای از تجربیات و تاثیراتی است که ما در طول دوران زندگی خود و از طرف جغرافیای محل زندگی، فرهنگ، دین، اجتماع و غیره کسب می کنیم. انسان ها در طول دوران زندگی خود با رشد هویت روبرو هستند و زمانی که در روند این رشد هویت با تعارضاتی روبرو شوند آنگاه پدیده ای رخ می دهد که به آن بحران هویت می گویند.
انیمه پرفکت بلو در واقع بر مبنای زندگی کارکاتر اصلی خود یعنی میما پایه گذاری شده است. میما دختری است که در صنعت سرگرمی و به عنوان خواننده ای محبوب مشغول به فعالیت است. میما به اجبار مدیران کمپانی خود از دنیای خوانندگی جدا می شود و به دنیای بازیگری پا می گذارد تا هویت جدید کسب کند و این بار به جای میمای خواننده تبدیل به میمای بازیگر شود. نقطه آغازین انیمه در همین جا شروع می شود یعنی جدا شدن میما از هویت خود به عنوان یک خواننده پاپ و کسب هویت جدید یعنی میمای بازیگر. این تغییر هویت چیزی است که در طول زمان نمایش انیمه به آن پرداخته می شود. تغییر هویتی که در طول رخ دادنش با مشکلاتی روبرو می شود و باعث می شود که میما به نقطه ای برسد که پیشتر از آن نام بردیم یعنی بحران هویت. جایی که میما دیگر نمی داند که یک بازیگر است یا یک خواننده، یا بهتر بگویم میما دیگر نمی تواند هویت واقعی خود را تشخیص دهد و با این سوال روبرو می شود که " تو واقعا کی هستی؟ ". میا با ترک هویت اصلی خود به دنبال هویتی جدیدی می رود که حتی خود نیز درکی از آن هویت جدید ندارند. ساتوشی این هویت و تغییر هویت را به خوبی در بازتاب هایی که از کاراکتر میا در سطوح شیشه ای افتاده است نشان می دهد. بازتابی که در ابتدای فیلم خود کاراکتر میما در قامت خواننده پاپ است و با هر چه جلو رفتن داستان و فاصله گرفتن میما از هویت خود یعنی خواننده پاپ بودن بازتاب تغییری نمی کند که نشان از این فاصله هویتی است که میا دچار آن شده است. آغاز فرو پاشی روانی او در نقطه ای است که میا هر دو هویت خود را از دست می دهد و دچار سردرگمی عجیبی در زندگی شخصی و حتی حرفه ای اش می شود.
روایت داستانی انیمه به خصوص درباره هویت کاراکتر میما بر اساس مبحثی به نام پنجره جوهری پایه گذاری شده است. پنجره ای که درباره بازتاب شناختی افراد از خود و همچنین شناخت دیگران درباره ما صحبت می کند و به چهار منطقه تقسیم می شود:
گشوده: نقاطی از شناخت ما درباره خود که هم ما از آن خبر داریم و هم دیگران
کور: نقاطی از شناخت ما درباره خود که ما از آن خبر نداریم ولی دیگران از آن مطلع هستند
پنهان: نقاطی از شناخت ما درباره خود که ما از آن خبر داریم ولی دیگران آن ها را نمی بینند
مجهول: نقاطی از شناخت ما درباره خود که نه ما درباره آن می دانیم و نه دیگران
شناخت میما از خود نیز مرتبط با این پنجره است، در یک چهارم ابتدایی انیمه میما و اطرافیانش در حالت گشوه قرار دارند. میما درباره هویت خود به عنوان یک خواننده پاپ مطلع است و هواداران و اطرافیانش نیز از این مسئله آگاهی دارند. ورود میما به دنیای بازیگری همان ورود به منطقه کور است، جایی که میما از هویت جدید خود اطلاعی ندارد ولی دیگران می دانند که چه سرنوشتی در انتظار میما است. قسمت سوم انیمه به منطقه پنهان تعلق دارد جایی که حالا میما شناختی نسبت به هویت جدید خود دارد ولی این شناخت در اطرافیانش وجود ندارد و دیگران نمی توانند تشخیص دهند که این فرد کدام هویت میما است. در نهایت منطقه مجهول که نه میما دیگر درکی از هویت اصلی خود دارد و دچار بحران هویت است و هم دیگران دیگر نمی دانند میما واقعا چه کسی است. روندی که ساتوشی آن را به خوبی به تصویر می کشد و نشان می دهد که یک بازیگر زندگی شخصی و زندگی حرفه ای اش بسیار به همدیگر مرتبط است. در واقع بازیگر هم زندگی شخصی خود را بازی می کند و هم در فیلم زندگی شخصیت های دیگر را بازی می کند. تا جایی که حتی می تواند دچار اختلالات چند شخصیتی شود و دیگر هویت اصلی خود را نتواند از میان هویت های که بازی کرده است تشخیص دهد. اینترنت نیز که پدیده ای نو ظهور در دهه 90 است هم در انیمه پرفکت بلو به چالشی برای هویت میما تبدیل شده است. اینترنت و دنیای آن نشان می دهد که دیگر کسی تنها نیست و آثار مخرب این فضا حتی بر زندگی شخصی و زندگی حرفه ای فرد نیز تاثیر می گذارد. اینترنت و هویتی که میما در آن از خود نشان می دهد بیشتر مجازی است و غیر واقعی، هویتی که علارغم خیالی بودن یا توهمی بودنش بر روی هویت اصلی میما تاثیر می گذارد و این سوال را از مخاطبان می پرسد که آیا هویت ما در فضای مجازی هویت خودما است یا تصویری ساختگی از ما.
ساتوشی در تمامی اثار خود به دنبال مطرح کردن سوالاتی بنیادین است و در انتها نیز به همگی این سوالات پاسخ می دهد و هنر او نیز همین است که دنیایی را به مخاطب نشان می دهد که هم سیاه است و هم سفید و در نهایت این خود ما هستیم که باید انتخاب کنیم که چه باشیم.
نام انیمه: Perfect Blue
کارگردان انیمه: Satoshi Kon
نویسنده: Satoshi Kon
استودیو سازنده: Studio Madhouse
تعداد قسمت: 1 ( 81 دقیقه )
سال انتشار: February 28, 1998 (Japan)
موسیقی: Masahiro Ikumi
فروش: 541,756 هزار دلار
دوبلورها: Junko Iwao ( در نقش Mima Kirigoe ) ، Matsumoto ( در نقش Rumi)
امتیاز: myanimelist (8.3/10) ، imdb (7.9/10) ، rottentomatoes (% 75)
به نظر من میما دچار بیماری اسکیزوفرنی و رومی دچار بیماری چند شخصیتی شده بودن. کسایی که اختلال چند شخصیتی دارن هیچی از وقایع و کارهایی که اون یکی شخصیتشون میکنه یادشون نمیاد و انگار که از خواب بیدار شدن و از طرفی کسایی هم که اسکیزوفرنی دارن با توهماتی درگیرند که قابل درک و تشخیص نیست و بسیار واقعی به نظر میرسه. به نظرم توی اون سکانس که اون مرد عجیب با میما درگیر شد میخواست بهش تعرض کنه درواقع میما دچار یه حمله اسکیزوفرنی قرار گرفته و به نظرم اون مرد زاده توهمات میماست و اون وبلاگ رو هم رومی با شخصیت دومش درست کرده.