نقد انیمه Weathering with You
اگر بگویم هایائو میازاکی استاد گفتن داستان های حماسی است، پس قطعا می توان گفت که ماکاتو شینکای استاد گفتن قصه های عاشقانه است. شینکای کارگردانی است که قصه های آثارش را خود برای مخاطب می نویسد. این همان مزیتی است که کارگردان هایی همچون میازاکای، هوسودا و شینکای را از باقی هم حرفه ای های خود در ساخت انیمیشن های ژاپنی متمایز میکند.
نگاهی به آثار ماکاتو شینکای به ما یاد آور می شود که این کارگردان توانایی بالایی در بیان قصه هایی دارد که ما را از اعماق وجودمان احساساتی می کند. پنج سانتی متر بر ثانیه، باغ کلمات، نام تو و آخرین اثر شینکای یعنی فرزند آب و هوا به نشان داده است، زمانی که مقابل آثار او قرار می گیریم باید حس تخیل و فانتزی درون خودمان را آزاد کنیم و با او و داستانش همراه شویم، همچون موجی که به سمت ساحل حرکت می کند.
ماکاتو شینکای 47 ساله در سال 2020 آخرین اثر خود را در حالی منتشر کرد که تجربه خوب انیمیشن قبلی او یعنی نام تو همچنان در ذهن مخاطبان باقیست. نام تو یا یور نیم علارغم مشکلاتی که در ساختار داستان نویسی و حتی شخصیت پردازی خود داشت ( مراجعه به نقد نام تو ) ولی اثر بدی نبود. اثری که مخاطبان از آن استقبال خوبی کردند و نشان دادند مدل نگاه شینکای را به داستان های عاشقانه دوست دارند.
فرزند آب و هوا همچون باقی اثار شینکای درباره سرنوشت و عشق بین انسان هاست. درونمایه هایی که در تمامی آثار او تکرار می شوند. فرزند آب و هوا به نویسندگی و کارگردانی خود ماکاتو شینکای محصول سال 2020 کشور ژاپن است. اثری که در استودیو CoMix Wave Films ساخته شده، استودیویی که تقریبا تمام اثار شینکای در آن جا متولد شده اند. CoMix Wave Films که تنها 13 سال قدمت دارد در همین مدت کوتاه به واسطه ساخت آثار شینکای نشان داده است توانایی بسیار بالایی در خلق انیمیشن هایی دارد که نه تنها به لحاظ گرافیکی چشم نواز هستند، بلکه قدرت انیمیت ژاپنی ها را در ساخت آثار دیجیتال دو بعدی به رخ همتای غربی خود یعنی آمریکایی ها می کشند.
همچون باقی آثار این استودیو، تصویرسازی گرافیکی صحنه ها و میزانسن اثر، حرف اول را میزند. این استودیو نشان داده دنیای انیمیشن های دوبعدی که با ساخت آثاری همچون داستان اسباب بازی گفته می شد به پایان رسیده است همچنان پا برجاست. از سوی دیگر ترکیب این مهارت انیمیشن سازی در کنار قدرت داستان گویی و کارگردانی ماکاتو شینکای ترکیب هیجان انگیزی را خلق کرده است. ترکیبی که در سال 2020 این اثر را نامزد شرکت در اسکار کرد، آن هم نه اسکار بخش انیمیشن بلکه انیمه فرزند آب و هوا نماینده کشور ژاپن در بخش رقابت بهترین اثر خارجی زبان بود. این همان قدرت نمایی و البته نکته ای است که ژاپنی ها به دنیا می خواستند بگویند، که ما در دنیای انیمیشن حرف اول را میزنیم.
در بالا گفتم که انیمه فرزند آب و هوا بر خلاف اثر قبلی شینکای یعنی نام تو به لحاظ کارگردانی و داستان گویی عملکرد بهتری دارد. داستان بر اساس ساختار کلاسیک سه پردهای نوشته شده است. ساختار پر استفاده ای که تقریبا تمام فیلم ها و انیمیشن های جهان از آن استفاده می کنند. برخلاف نام تو که سعی در شکستن قوائد داستان گویی کلاسیک داشت و این سعی تا حدودی منجر به شکست شد، شینکای این بار دیگر سراغ نو آوری نرفته است.
نوآوری که ما در نام تو آن را دیدیم و اتفاقا همین نوآوری بود که توانست ضعف های اثر شینکای را بپوشاند. به خصوص در زمینه شخصیت پردازی که از مشکلات اصلی نام تو بود. یکی از دلایل علاقه من به آثار شینکای همین نوآوری است که او در آثارش آن را ارائه می کند. مثلا در باغ کلمات داستان زندگی یک شاگرد کفاش و معلمش را بازگو می کند، یا در اثر پنج سانتی متر بر ثانیه که داستان نرسیدن یک زوج را تعریف می کند و در نام تو که داستان فانتزی ایستادن مقابل سرنوشت و البته بازی های زمانی را به ما ارائه می دهد.
اتفاقا همین بازی با زمان است که یور نیم را برای ما تبدیل به یک اثر خارق العاده می کند. جایی که شینکای با مهارت همه ما را گول میزند و همگی از این اتفاق هم شگفت زده و هم خوشحال می شویم. تعلیقی بسیار مناسب و به جا که مخاطب را درگیر داستان می کند و کنجکاوی او را تا لحظه آخر جواب نمی دهد تا مخاطب همچنان تشنه آن باشد که بداند چه خواهد شد. اما فرزند آب و هوا اصلا این گونه نیست، انگار شینکای تمام هنر خود در روایتگری و داستان گویی را در نام تو خرج کرده است و در اثر جدیدش، نه تنها نوآوری ندارد بلکه روی به تکرار موتیف های اثر قبلی خود آورده است.
انیمه کاملا قابل پیش بینی است و در هیچ کدام از دقایق این اثر ما شاهد اتفاق هیجان انگیزی که خارج از چهارچوب داستان باشد نیستیم. از همان ابتدا متوجه می شویم که قرار است شخصیت های اصلی داستان در انتها به هم برسند و یا حتی می دانیم که شخصیت پسر داستان، دختر قصه را نجات می دهد. از سوی دیگر خرده پیرنگ های موجود در اثر هم چنگی به دل نمیزنند. ما هیچ وقت نمیفهمیم قضیه اسلحه چه بود و داستان مادر شخصیت دختر داستان چرا به اینجا ختم شد. حتی در وجه بزرگتر ما اصلا نمیفهمیم که چرا این اتفاقات ماورایی برای این دختر رخ داده است.
در فرزند آب و هوا همچون نام تو ما شاهد دو شخصیت کلیدی هستیم. یک دختر به نام هینا و پسر نوجوانی به نام هوداکا، که شبیه آنها در تمامی آثار شینکای دیده می شوند، همراه با شخصیت های بزرگسال و البته شخصیت های کوچکتر که عملا ترکیبی تکراری را به وجود آورده اند. مقایسه ای بین دو اثر اخیر شینکای زوایای بیشتری را از این تکرار، چه در شخصیت ها و چه در داستان برای ما مشخص می کند.
در نام تو ما دو کاراکتر اصلی داشتیم، شخصیت پسر به نام تاکی که از ابتدا تا آخر داستان از پیشینه او اطلاعاتی نداریم و شخصیت دختر به نام میتسوها که یک راهب با قدرت های جادویی درباره سرنوشت است. شخصیت خواهر میتسوها و البته دوستان کاراکترهای اصلی نیز از جمله نفراتی هستند که در انیمه نام تو به ما معرفی می شوند. حال نگاهی به کاراکترهای فرزند آب و هوا بیاندازیم، همان دو کاراکتر اصلی پسر و دختر که باز هم از پیشینه پسر اطلاعاتی نداریم، شخصیت فرعی که این بار برادر کاراکتر دختر است و البته دوستانی که هر دو طرف دارند.
ترکیبی که حتی شخصیت ناتسومی دختری که به هودوکا کمک می کند هم تکراری از شخصیت میکی است که به تاکی کمک می کند تا پسر به دختر مورد علاقه اش برسد. از سمت دیگر در زمینه داستان نیز ما باز شاهد تکرار هستیم. داستان دقیقا شبیه به انیمه نام تو است، انگار شینکای خواسته است قسمت دوم یور نیم را بسازد که البته بیراه هم نیست.
چون در فرزند آب و هوا ما تاکی و میتسوها را به عنوان شخصیت های مهمان میبینیم. وجود این دوکاراکتر در نگاه اول کمی تعجب برانگیز است زیرا شینکای در آثار قبلی خود از این تداخل شخصیت ها در آثارش استفاده نکرده است. نمی توان نظر قطعی داد اما انگار شینکای در حال ساختن یک دنیای فانتزی است که انیمیشن های نام تو و فرزند آب و هوا هر کدام تکمیل کننده پازل این دنیا هستند.
اگر این گونه نگاه کنیم آن وقت این که چرا شینکای دنیای فانتزی نام تو را در این اثر هم تکرار کرده است کمی منطقی تر می شود. ولی اگر این گونه نباشد باید گفت وقت آن رسیده که با شینکای خداحافظی کنیم چون کارگردانی که اسیر تکرار شود به پایان دورانش رسیده است.
درونمایه مبارزه با سرنوشت و بر هم زدن تعادل دنیا در تمامی آثار شینکای دیده می شود. این درونمایه در کنار درونمایه هایی همچون عشق بین انسانها، دنیای فانتزی با اتفاقات ماورایی و البته نقش عناصر سنتی در دنیای مدرن ژاپن همگی در آثار این کارگردان تکرار شده اند. در نقد نام تو اشاره کردم که شینکای دوست دارد تقابل مدرنیته و سنت را در آثار خود نشان دهد.
مثلا در نام تو، دو شخصیت هر کدام نماینده یک قشر بودند، میتسوها نماینده نگاه سنتی ژاپن و تاکی نماینده ژاپن مدرن بودند. این جا نیز ما این تقابل را میبینیم البته نه در شخصیت ها بلکه در تقابل دنیای آسمان و دنیای زمینی که شینکای آن را برای ما ترسیم می کند. شهر توکیو نماینده دنیای مدرن و آسمان نماینده دنیای سنتی یا بهتر بگویم دنیای ماورایی است.
وجود عناصر ماورایی و قدرتهای فرابشری نیز از دیگر درونمایه هایی هستند که شینکای در دو اثر اخیر خود استفاده کرده است. یا شخصیت های دختر شینکای که هر دو قدرت ماورایی دارند و هر دو سعی می کنند با این قدرت دنیای اطراف خود را بهتر کنند، انگار که تقلیدی از دخترهای آثار میازاکی هستند. میتسوها که با استفاده از نخ سرنوشت دهکده خود را نجات می دهد و هینا که سعی دارد توکیو را از خطر غرق شدن نجات دهد.
همگی این عناصر نشان دهند آن هستند که شینکای به دنبال نشان دادن قدرت انسان ها در مبارزه با سرنوشت است. البته در نام تو این سرنوشت باعث می شود که شهری نجات پیدا کند اما در فرزند آب و هوا شهری غرق می شود.
انیمه فرزند آب و هوا اثری متوسط از ماکاتو شینکای است. البته وقتی پای داستان های عاشقانه و نظر مخاطب وسط باشد بسیاری از ضعف ها از نگاه بینندگان پنهان می ماند. همین خصوصیت است که آثار شینکای را اگر به دید لذت ببینیم تک تک عناصرش شاهکار هستند اما اگر به دید تحلیل ببینیم تنها اثاری هستند که عشق را به خوبی تعریف می کنند و همین بس.
موافقم بیشترین چیزی که انتظارشو میکشیدم،سوپرایز بود که نداشت.