نقد فیلم تلماسه
تلماسه نام یکی از رمانهای مشهور ژانر علمی تخیلی است. رمانی که به تازگی توسط دنی ویلنوو، کارگردان نام آشنای ژانر علمی تخیلی ساخته شده است. کارگردانی که با ساخت آثاری همچون بلید رانر ۲۰۴۹ و ورود نشان داده است که تبحر زیادی در ساخت آثار ژانر علمی تخیلی دارد. هرچند که دو گانه تلماسه بیشتر از آنکه مضمونی علمی تخیلی داشته باشد، محتوایی دینی دارد.
فیلم تلماسه اقتباسی از رمان فرانک هربرت است. داستان رمان در سیارهای بیابانی میگذرد که درگیر جنگ بین نیروهای امپراتوری کهکشان، حاکمان و مردمان سیاره آراکیس شده است. هربرت در رمان خود تلاش کرده است تا مفاهیم مذهبی را در قالب ژانر علمی تخیلی بیان کند. به خصوص که این کتاب تحت تاثیر مفاهیم اسلامی و فرهنگ کشورهای عربی نوشته شده است.
میتوان حدس زد که هربرت برای نوشتن رمان تلماسه از وقایع دهه 50 و 60 میلادی تاثیر زیادی گرفته است؛ به خصوص از دو حادثه مهم استقلال کشورهای آفریقایی از جمله نیجریه، مالی، سنگال از حاکمیت کشورهایی همچون فرانسه و انگلستان در سال 1961 و حادثه دوم که شاید مهمترین حادثه ضداستعماری دهه 60 باشد؛ یعنی استقلال الجزایر از فرانسه.
وقایع دهه 50 و 60 میلادی نگاه جهان را به کشورهای آفریقایی و سپس کشورهای اسلامی بیش از پیش متمرکز کرد. البته نگاه به منطقه خاورمیانه از حداقل دو دهه پیش و بعد از تشکیل دولت غاصب اسرائیل در منطقه شروع شده بود. به خصوص که تنشهای میان کشورهای عربی و اسرائیل در دهه 50 میلادی همواره در محافل خبری بازگو میشد.
رمان تلماسه در چنین زمانهای توسط هربرت نوشته شد. سپس یکبار در سال 1984 و بار دیگر در سال 2021 بر روی پرده سینماها رفت. دلیل اقتباس دوباره از این رمان را میتوان در وقایع سالهای اخیر منطقه خاورمیانه جستوجو کرد.
فیلم تلماسه محصول سال 2021 در دو قسمت اکران شد. اثری که تلاش کرده است تا با الگوبرداری از برخی مفاهیم موجود در دین اسلام و به خصوص تفکر شیعی، همچون ظهور منجی با اسم مهدی و داشتن نیم نگاهی به ساختار فرهنگی و اجتماعی مردم خاورمیانه، مخاطب را درگیر سه مسئله اصلی کند.
اولین مسئله دین است. در نگاه اول اینگونه به نظر میرسد که فرانک هربرت (نویسنده کتاب) و دنی ویلنوو (کارگردان فیلم) از دین اسلام برای نوشتن رمان و سپس ساخت فیلم تلماسه استفاده کردهاند. اما این در واقع این الگوبرداری در خدمت تفکر ضداسلامی انجام شده است. جهان بینی فیلم تلماسه مفهوم دین و خدا را دستخوش تغییر کرده است.
خدا و مفهوم دین در تناسبات دینی مردمان سیاره آراکیس یا حذف شدهاند و یا اگر وجود دارند، گرایشات باستانی به خصوص مشابهت با ایزدبانوی آناهیتا دارند. در ساختار اسطورهشناسی، آناهیتا نگهبان آبهاست. در فیلم نیز آب و مراسمات پیرامون آن از جمله سپردن بدن مردگان به حوضچه یا وابستگی مردم سیاره آراکیس به آب همگی مرتبط با مناسک پرستش این ایزد است.
میتوان گفت دلیل این نوع نمادپردازی از خدا و دین در فیلم تلماسه جایگزینی و تقلیل امر دینی به امر قدسی است. برای تشخیص امر قدسی از امر دینی باید گفت که امر قدسی یعنی خارج کردن مفاهیم از ساختار الهی و وارد کردن آن به قراردادهای اجتماعی که منشا الهی ندارند.
حال اگر گذاره بالا را در کنار تعریف دین از نگاه جامعهشناسان غربی همچون فروید، پارتو و لنین بگذاریم که دین را محصول منافع اقتصادی، نیازهای زیستی و تجربه ناشی از محرومیت میدانند، متوجه خواهیم شد که تلماسه چگونه دین را به خصوص در خاورمیانه نه یک امری الهی بلکه ماحصل شرایط اقلیمی به نمایش میگذارد. شرایطی که در بستر آن قطعا به منجی نیاز دارد تا مردمان سیاره را از شرایط سخت نجات دهد.
مسئله دوم منجی است. رمان تلماسه و دوگانه آن بر روی منجی تاکید بسیاری دارند. درست برخلاف نسخه سال 1984 که درونمایه منجی در آن پر رنگ نیست. در رمان هربرت نیز بحث منجی و تاثیرات آن بسیار کمتر از فیلم دنی ویلنوو است. گویی که ویلنوو با تمرکز بر منجی درون فیلم که همان مهدی یا مُعَدّیب نامگذاری شده است، به دنبال تغییر مفهوم منجی از یک مفهوم دینی به یک مفهوم اجتماعیِ ساخت انسان است.
با نگاهی به شخصیت پل (شخصیت اصلی رمان و فیلم تلماسه) متوجه میشویم که این کاراکتر همچون یک پل ارتباطی میان تمامی اقوام و نژادهای جهان تلماسه است. پسری از خاندان اتریدیز که مادر او از مهاجمان به آراکیس یعنی هارکونن هاست. در انتها نیز با ارتباط عاطفی که با دختری از آراکیس دارد، به سمت متحد کردن کهکشان و ازدواج با دختر امپراتوری میرود. این ارتباط معنا دار، گویی تمام جهان تلماسه را به یک نقطه وصل میکند و آن شخصیت پل است که به عنوان منجی مردمان آراکیس معرفی میشود.
پل، ارتباطاتی با عالم ماورا دارد. ارتباطی که میتوان آن را وحی نیز نامید، اما این ارتباط نه سرمنشا الهی بلکه سرمنشا زمینی دارد. در فیلم تلماسه آب حیات منشا ارتباطی منجی با عالم ماورا است. این در حالی است که در تمامی ادیان و مکاتب فکری، ارتباط منجی با خداوند و عالم ماورا از طریق فرشتگان به تصویر کشیده میشود. نکته قابل توجه در اینجا آن است که این آب حیات از طریق کرمهای شنی سیاره آراکیس به دست میآید.
کرمهای سیاره نقش بسیار پر رنگ و البته نمادینی در تلماسه ایفا میکنند. کرم در مفاهیم اسطورهشناسی موجودی مردهخوار و مظهر جسم انسان است. همچنین در مسیحیت نیز کرم به عنوان گناه و مظهر جهنم به نمایش گذاشته میشود. اما کرم در فیلم تلماسه سرمنشا قدرت منجی و نمادی از قدرت اوست (رام کردن کرمها).
گذشته از مفاهیم و نمادها، شاید مهمترین نکته در خصوص منجی فیلم تلماسه اینجاست که او نه یکی از مردمان سیاره آراکیس، بلکه فردی از خاندان حاکم بر سیاره است. این تصویرسازی یعنی که حتی اگر در منطقه خاورمیانه اعتقاد به منجی وجود داشته باشد، این منجی نه از خود مردمان خاورمیانه بلکه از مردمان و دولتهای استعمارگر خواهد بود.
از همین روی سومین مسئله در فیلم تلماسه، نگاه به استعمار است. آراکیس نمادی از خاورمیانه و ماده معدنی اسپایس ملانژ نمادی از نفت خاورمیانه است. نفتی که موتور محرک اقتصاد دهه 60 میلادی بود. این انرژی برای امپراتوری که نمادی از اقتصاد جهانی است، اهمیت بالایی دارد. اگر ماده ملانژ استخراج نشود، تمامی خاندانهای کهکشان دچار مشکل خواهند شد.
پس برای آنکه این ماده با ارزش بتواند به صورت مستمر استخراج شود، نیاز است که حاکمانی از جنس خود امپراتوری بر این سیاره حکومت کنند. اینجاست که کتاب و فیلم زیرکانه بحث استعمار را وسط میکشند. سیاره آراکیس توسط خاندان آتریدیز اداره میشود. خاندانی که نمادی از کشورهای اروپایی استعمارگر است. نمونه آن کشور فرانسه است که در قالب دولتی استعماری سالها الجزایر را به عنوان مستعمره خود معرفی میکرد.
میتوان گفت یکی از مضامین اصلی به نمایش گذاشته شده در فیلم توجیه استعمار و همچنین دلیل آن است. دلیل این استعمار به خاطر ماده ملانژ یا همان نفت خاورمیانه است که در سراسر فیلم شاهد حضور و تاثیرگذاری آن بر مناسبات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کاراکترها هستیم.