- ۰ نظر
- ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۲۱
هر بینندهای پس از تماشای فیلم برداشتهایی از نقاط قوت، ضعف و پیام فیلم دارد که غالب این برداشتها ذوقی است. نقد فیلم می کوشد به این برداشتهای ذوقی جهت ببخشد و با نظاممند کردن و فنی نمودن آنها درک و فهم بصری بینندگان فیلم را افزایش دهد. بنابراین،یک نقد جامع در حیطهی فیلم،نقدی است که به سه پرسش مهم و کلیدی دربارهی آن فیلم پاسخ گوید:
1. فیلم چه می خواهد بگوید؟
2. از چه راهی می خواهد بگوید؟
3. میزان موفقیت فیلم در رساندن پیامش چقدر است؟
پاسخ به هریک از این پرسشها مرحلهای از مراحل سه گانهی نقد فیلم را میسازد. پاسخ پرسش نخست،توصیف محتوایی فیلم را شامل می شود و تفسیر فیلم نام می گیرد. پاسخ پرسش دوم،توضیح عناصر تکنیکی و فرمی فیلم را دربرمی گیرد و تحلیل فیلم را می سازد. پاسخ به پرسش واپسین،ارزیابی و قضاوت فیلم را می سازد و ارزیابی فیلم نامیده می شود.
موسیقی و حرکت (Music and Action)
شاید استفاده از واژهی «حرکت» به جای «اکشن» (Action) یا «بازی» در وهلهی اول ناخوشایند به نظر برسد. اما پس از بررسی و مطالعهی نمونهها و تعاریف ذکر شده در کتب مختلف، واژهی حرکت از هر واژهی دیگری مناسبتر به نظر میرسد. کتاب «تکنیک موسیقی فیلم»، موسیقی و حرکت را چنین تعریف میکند: «نزدیک ترین شکل بین موسیقی و حرکت با عنوان «میکیماوسی» (Mickey- Mousing) شناخته شده و بیشتر از هر زمینهی دیگری در فیلمهای کارتون و موزیکال به کار گرفت شده است.»(1)
«واسوالد پودوفکین» در کتاب تکنیک فیلم، در مورد نقش موسیقی چنین آورده است: «نقشی که صدا باید در فیلمبازی کند خیلی موثرتر از تقلید کورکورانهی ناتورالیسم است. اولین عملکرد صدا، تشدید یا افزایش نیروی بیانی مفهوم فیلم است… برش یا تدوین، فرایندی بود که سینما را از حالت مکانیکی به خلاق تبدیل کرد… اکنون که صدا به سینما وارد شده است، شعار «برش با ارزش برابر» کاملاً ضروری باقی میماند. فیلم ناطق برخورد نزدیکتری به ریتم حقیقی موسیقایی نسبت به سینمای صامت خواهد داشت و این ریتم نه فقط از حرکت بازیگر و اشیای روی صحنه (که امروز مهمترین نقطهی تمرکز ماست) بلکه از برش قطعات صدا به عنوان یک «کنتراپوان» آشکار برای فیلم گرفته میشود».(1)
"کلمات منشا سوءتفاهم ها هستند" آلبر کامو
بارها پیش آمده که در مقالات و خرده بحث هایی که درفروم ها و تاپیک ها در باب داستان سرایی و شخصیت پردازی بازی ها شکل گرفته ، استفاده ی مکرر از واژه های بعضا دهان پر کنی چون آنتاگونیست (Antagonist) و پروتاگونیست (Protagonist) را بی آنکه کارکرد درست و به جایی را داشته باشند ، مشاهده می کنیم .
برای مثال چندی پیش در میان صحبت جمعی دانشگاهی در مورد شخصیت رابین هود (Robin hood) متوجه شدم دوستی رابین هود را یک آنتاگونیست می داند، در حالی که به هیچ وجه اینگونه نیست. وقتی که این اشتباه را به او گوشزد کردم به دفاع از حرفش برخواست و گفت که رابینهود یک قهرمان (Hero) محسوب میشود و در دراماتولوژی به قهرمانان آنتاگونیست میگویند، دوست دیگری نیز با این تصور که پیشوند Anta از Anti میآید با ما مخالفت کرد و گفت که آنتاگونیست به ضدقهرمان نزدیکتر است تا قهرمان!
آیا می دانید که نیمی از واژه هایی که روزانه به کار می بریم، واژه های تازی (عربی) هستند در حالی که واژه های بسیار زیبای پارسی را میتوانیم به جای آنها به کار بندیم؟ بنابراین چنانچه دوستدار به کارگیری واژه های ناب پارسی هستید از همین امروز کوشش نمایید تا بهتر پارسی سخن بگویید و فراموش نکنید که دیگر هم اندیشان خود را نیز آگاه نمایید تا به پاکسازی زبان زیبایمان که همانا فردوسی بزرگ آن را برایمان به یادگار نهاده است بپردازیم. برای این کار، بهتر آن است که روزانه و واژه به واژه کوششنماییم.
مجموعه 12 فایل pdf برای جایگزینی کلمات عربی با فارسی :