نقد انیمه The boy and the beast
پسر و دیو
انسان به صورت فطری قدرت طلب است. قدرت یعنی مجموعه عوامل و شرایطی که باعث می شوند که ما نسبت به چیزهای دیگر در موضع بالاتری قرار بگیریم. همین احساس رضایت از برتر بودن ما نسبت به دیگر چیزهاست که در طول تاریخ انسان ها را به موجوداتی قدرت طلب تبدیل کرده است. این که همگی ما انسان ها در طول عمر خود به دنبال کسب قدرت و قوی تر شدن باشیم امری طبیعی است. اما به راستی به چه چیزی می توان گفت قدرت و چگونه می توان قدرت را شناخت. بشر اولیه از طریق تقلید از دیگر حیوانات توانست به مفهوم قدرت پی ببرد. این که موجود قوی تر زنده می ماند و موجود ضعیف تر می میرد. این که قدرت می تواند برای شما غذا، مسکن و حتی زوج پیدا کند و شما را در اجتماع انسانی در نقطه بالاتری قرار دهد. قدرت و قوی بودن در کنار مفهوم دیگری نیز نمود پیدا می کند، مفهومی به نام خشم. خشم و عصبانیت یکی از احساسات آدمی است که بر اثر احساس ترس و یا عدم داشتن قدرت در ما یا محافظت از خودمان در برابر اتفاقات بیرونی به وجود می آید.
خشم عامل محرک بسیار قوی است برای این که ما انسان ها احساسات منفی و تاریک خود را به وسیله آن بروز دهیم. احساساتی که نهایت از خشم به تنفر تبدیل می شود، تنفر از تمام دنیا و کسانی که در اطراف ما زندگی می کنند. تنفر یکی از خطرناک ترین احساسات آدمی است که می تواند آن وجه تاریک هر فرد را نمایان کند. تاریکی که در نهایت همچون حفره ای در درون ذهن و بدن ما شکل می گیرد و در نهایت به صورت خشم لجام گسیخته ای بروز پیدا می کند. حفره تاریکی که تنها در یک صورت پر خواهد شد، آن هم توسط شمشیری که در هر یک از قلب های ما انسان ها وجود دارد یعنی خانواده و دوستان.
هوسودا در آثار تولیدی خود همواره به خانواده و اهمیت آن اشاره کرده است. اگر انیمه جنگ های تابستانه درباره لزوم تعلق داشتن به گروه ها و خانواده ها صحبت می کند. انیمه فرزندان گرگ به رابطه بین مادر و فرزندان و انیمه پسر و دیو که مورد بحث ما است به رابطه فرزندان و پدر خانواده اشاره می کند. هوسودا در این انیمه به مفهوم پدر و رابطه بین پسرها و پدران نگاهی عمیق می اندازد. رابطه ای که حتی اگر خونی هم نباشد ولی باز هم می تواند رابطه ای پدر و پسر گونه باشد. داستان انیمه درباره پسر تنهایی است که مادر و پدر او از یکدیگر جدا شده اند. او که در تنهایی به سر می برد با هیولایی خرس مانند روبرو می شود و به عنوان شاگرد او پا به دنیای عجیب و ماورایی می گذارد. دنیایی که او در آن جا به مفهوم خانواده و قدرت پی می برد و متوجه می شود که برای رسیدن به خوشبختی ابتدا باید تنفر خود از دنیا را نابود کند.
عنصر خانه و خانواده و از همه مهمتر تعلق داشتن به جایی در این اثر نمود بسیاری دارد. شخصیت اصلی داستان ما یعنی رن فردی است که به خاطر زندگی سخت خود در دنیای انسان ها از این دنیا و مردمانش متنفر شده است. او از والدینش به خصوص پدر خود متنفر است چرا که وی را رها کرده اند. تنفر او زمانی بیشتر می شود که حس می کند به خاطر ضعفش مورد بی توجهی قرار گرفته است. این دید از بالا به پایین اطرافیانش نسبت به رن باعث می شود که او به دنبال کسب قدرت برود و همین دلیلی می شود تا با کاراکتر کوماتسو یا همان هیولای داستان یک رابطه شاگرد و استادی برقرار کند، رابطه ای که بعدها جای خود را به رابطه ای پسر و پدری می دهد.
وجه تشابه هر دو نفر تنهایی است که در دنیای خود تجربه کرده اند. رن در دنیای خود تنها بوده است و مورد پذیرش جامعه قرار نمی گرفت و کوماتسو نیز در درون دنیای خود این چنین وضعیتی را داشته است. همین اتفاق باعث می شود تا اولا رن برای کسب قدرت بیشتر به کوماتسو مرتبط شود و کوماتسو نیز به دنبال پر کردن خلا تنهایی خود به رن متصل شود. در واقع هر دو کاراکتر ما نقاط خالی زندگی خود را توسط همدیگر پر می کنند و همین آغازی می شود برای رشد هر دو. رن از کوماتسو یاد می گیرد که چگونه رشد کند و خلا تنفری که از دنیا داشته است را التیام ببخشید و کوماتسو نیز یاد می گیرید که چگونه مورد پذیرش از طرف دنیای خود واقع شود.
از طرفی داستان هوسودا بسیار شبیه به داستان هایی هست که با دنیاهای ماورایی ارتباط تنگاتنگی دارند. همچون داستان جادوگر شهر اوز که در این داستان دوروتی سعی در شکست دادن جادوگر و همچنین بر طرف کردن نقاط ضعف همراهانش دارد. رن نیز گویی مثل دوروتی قرار است هم خود در مسیر حرکتش در درون دنیای جدید رشد کند و هم همراهان خود را رشد دهد. از طرف دیگر داستان شباهت بسیار زیادی به انیمیشن کلاسیک ساخته دیزنی دارد، یعنی دیو و دلبر. در این اثر کلاسیک ما با پیامی روبرو هستیم که به ما درباره عدم قضاوت از روی ظاهر هر کس پیام اخلاقی می دهد. این که حتی یک هیولا هم می تواند دارای سجایای اخلاقی باشد و زیبایی را درک کند و در آخر به وسیله عشق و زیبایی طرف مقابل خود نیز زیبا شود. داستان رن و کوماتسو نیز به همین سبک و سیاق است اگر چه در ابتدا هر دو شخصیت بالاجبار در کنار یکدیگر قرار گرفته اند اما در طول روند داستان متوجه می شوند که هر کدام تکمیل کننده دیگری هستند و به همدیگر نیاز دارند. این رشد تکامل تا به جایی ادامه دارد که استاد رن در یک جمله خاص در انیمه می گوید دیگر نمی توان تشخیص داد کدام یک استاد و کدام یک شاگرد هستند.
هوسودا در آخر اثر خود علارغم ضعف هایی که در داستان نویسی و حتی شخصیت پردازی کاراکتر هایش دارد، ضعفی که بعضی کاراکتر ها را تنها در حد تیپ نگه می دارد و یا خلا های داستانی دیگری که در انیمه وجود دارد. سعی کرده است تا ما را با این پیام اخلاقی مواجه کند که هر انسانی در درون خود تاریکی دارد. این تاریکی با وجود این که در همگی ما انسان ها وجود دارد اما می تواند به راحتی کنترل شود و به قول کوماتسو خانواده و دوستان مثل آن شمشیری هستند که می توانند حفره درون هر کس را پر کنند. خانه و خانواده همان عناصری هستند که به ما قدرت می دهند و هوسودا این نکته را ذکر می کند که قدرت یعنی خانواده.
نام انیمه: The Boy and the Beast
کارگردان انیمه: Mamoru Hosoda
نویسنده: Mamoru Hosoda
استودیو سازنده: Studio Chizu
تعداد قسمت: 1 ( 120 دقیقه )
سال انتشار: July 11, 2015
موسیقی: Masakatsu Takagi
فروش: 50 میلیون دلار
دوبلورها: Kōji Yakusho ( در نقش Kumatetsu ) ، Shōta Sometani ( در نقش Kyūta)
امتیاز: myanimelist (8.5/10) ، imdb (7.7/10) ، rottentomatoes (% 90)