نقد انیمه Another
دیگری!
هوا کاملا تاریک شده است، با این که ماه کامل است ابرها اجازه نمی دهند که نور آن بر روی زمین بتابد. زمین از بارانی که چند لحظه پیش می بارید خیس شده است. در حال قدم زدن در خیابان هستم که ناگهان در یکی از کوچه های منتهی به خیابان صدای جیغ زنی توجه ام را جلب میکند، داخل کوچه می شوم تا بفهمم صدای جیغ از کجا می آید همان طور که آهسته به انتهای کوچه می رسیدم حس کردم فردی پشت سر من در حال حرکت است. صدای پای او را وقتی بر روی چاله های کوچک آب قدم می گذارد به خوبی می شنوم، ترس کاملا وجودم را گرفته است، می ایستم و آرام به پشت سر خود نگاه میکنم کسی پشت سرم نیست. سرم را به جلو بر می گردانم که ناگهان ...
قطعه بالا بخشی از یک داستان ترسناک می تواند باشد، ژانر بسیار محبوبی که نه تنها در ادبیات بلکه در سینما نیز طرفداران بسیار زیادی دارد و هر ساله تعداد بسیاری کتاب، فیلم و حتی انیمیشن از این ژانر ساخته میشود. به قول هیچکاک استاد وحشت سینما "من آدم انسان دوستی هستم. به مردم چیزی را میدهم که آنها میخواهند. مردم دوست دارند وحشت زده بشوند، خب، من هم آنها را میترسانم". همه ما انسان ها ترس را تجربه کردیم و قطعا از چیزهایی در زندگی خود می ترسیم، این ترس ها میتواند اشکال ساده داشته باشد مثل ترس از حشرات تا اشکال پیچیده مثل ترس از فضای بسته یا ترس از مکانهای شلوغ. ترس احساسی معمولاً ناخوشایند اما طبیعی است که در واکنش به خطرات واقعی ایجاد میشود. ترس یکی از احساسات انسان ها می باشد که در مواقع خطر از ما بروز داده میشود تا ما بفهمیم که خطری ما را تهدید میکند. ترس یک مکانیزم دفاعی بدن است و این مکانیزم به علت دفاع از خطرات احتمالی در ذهن و جسم انسان قرار داده شده است که انسان بتواند جان خود را از خطرات نجات دهد. پس ترس یک مکانیزم احساسی در بدن ماست و همین مکانیزم باعث شده است که سینما یکی از پر مخاطب ترین ژانرهای خود را بر اساس آن خلق کند، ژانر وحشت یا ترسناک.
فیلم ترسناک یکی از ژانرهای سینمایی است که در ابتدا خیلی تحت تأثیر فیلمهای اکسپرسیونیسم قرار داشت، در این ژانر از عاملهای ترس، نفرت و وحشت استفاده شده است. در اینگونه فیلمها از صحنههای خوفناک، ترسناک و فراطبیعی استفاده میشود و معمولاً با ژانرهای فانتزی و علمی و تخیلی تداخل دارد. این ژانر شباهت نزدیکی نیز با ژانر دلهرهآور دارد. در فیلم ترسناک با استفاده از ترس از ناشناختهها و کابوسها ترس به بیننده القا میشود. استفاده از نورهای پر کنتراست، فضاهای مرموز و مهآلود و همچنین نورپردازی با مایههای تیره از ویژگیهای دیگر این گونه است. فیلمهای ترسناک رفته رفته طرفداران بیشتری را در سراسر جهان به خود جذب میکنند و مخاطب آنها را نیز اکثراً قشر جوانان تشکیل میدهند. اولین فیلمهای این ژانر، از سال ۱۸۹۰ شروع به ساخته شدن کردند. در اولین فیلمهای ترسناک، معمولاً موجودی فراطبیعی یا ناشناخته یا حیوانی خطرناک شخصیت منفی (شرور) داستان بود. شروع ساخت فیلمهایی که ترس مستقیم انسان از انسان را نشان میدهند، به دهه ۶۰ میلادی و فیلم روانی ساخته آلفرد هیچکاک، که از نظر خیلیها بزرگترین کارگردان این سبک است. بعدها، فیلم درخشش هم توسط استنلی کوبریک ساخته شد؛ که آن نیز از بزرگترین فیلمهای ترسناک به حساب میآید. فیلمهای ترسناک، زیرشاخههای گوناگونی دارند؛ که فیلم اسلشر و فیلم روانشناسانه از محبوبترین آنها هستند. در فیلمهای ترسناک روانشناسانه به ندرت از خشونت یا خون استفاده میشود؛ در فیلمهای روانی و حلقه نیز از همین سبک استفاده شده است. فیلمهای اسلشر، از خشونت بسیار زیاد و معمولاً از دست دادن اعضای بدن، تکهتکه شدن و... استفاده میکنند. از معروفترین فیلمهای ژانر اسلشر، میتوان به بدبو، مقصد نهایی، هالووین، و سری فیلمهای اره و پیچ اشتباه اشاره کرد.
بنا بر نظر جیمز وان فیلساز موفق ژانر ترسناک سینما برای ساختن یک فیلم ترسناک باید 5 قانون را رعایت کنید:
1- ژانر وحشت لازم نیست پرهزینه باشد.
2- وحشت کلاسیک را از این رو به آن رو کنید.
3- صحنهای عالی طراحی کنید.
4- به تماشاگرانتان نقب بزنید.
5- به ترسهای ذاتیِ انسانی توجه کنید.
دکتر روانشناس، "گلن دی والترز" سه عامل اصلی را در جذابیت فیلمهای ترسناک شناسایی کرده است. عامل اول، تنش است. که از طریق معما، دلهره، خون، رعب و شوک ایجاد میشود. این عامل تقریبا از بی واسطه ترین المان های ترس است، ترفند و تکنیکی که در صنعت فیلم سازی زیاد استفاده میشود. فاکتور دوم، ارتباط است. برای اینکه یک فیلم، ترسناک دیده شود، باید با مخاطبانش ارتباط داشته باشد. پس عامل ارتباط میتواند شکل یک ارتباط جهانی به خود بگیرد، همچون جلب ترس عمومی از مرگ و یا پدیدههای ناشناخته! همچنین میتواند به شکل یک ارتباط فرهنگی در برخورد با مسائل اجتماعی بروز کند. مخاطبین میتوانند ارتباط زیرگروهی پیدا کنند. گروههایی مانند نوجوانان که بسیاری از فیلم های دلهره آور در مورد آنهاست. و در نهایت، ارتباط شخصی! حال، مخاطب یا به نحوی با قهرمان فیلم همذات پنداری میکند، یا شخصیت منفی فیلم و سرنوشتی که قربانیان بدان دچار میشوند را محکوم میکند. آخرین فاکتور، که ممکن است بیشترین ضدیت را با غریزه انسانی داشته باشد، گرایش به دروغ است. علیرغم ماهیت تصویری فیلمهای اخیر ژانر وحشت، همگی ما تا حدودی میدانیم آنچه که میبینم واقعی نیست. فیلم، هنرمندانه ترین رسانه ساخته دست بشر تا به امروز است. فیلم، مجموعه ایست از عکس، حرکت، هنرهای بصری، بازیگری، نویسندگی و موسیقی – تجربه ای حسی که ما را به شدت درگیر خود میکند به گونه ای که تماشای فیلم اغلب با خواب دیدن مقایسه میشود. با این توضیح فیلم های ترسناک چه هستند؟ کابوس؟! واقعیت این که هنوز مشخص نیست چرا ما خواب میبینیم. "ارنست هارتمن"، استاد روانپزشکی "دانشکده علوم پزشکی دانشگاه تافت"، در "نظریه معاصر خواب دیدن" خود، خواب را این گونه شرح میدهد: مرتب کردن اطلاعاتی که مغز در طول ساعات بیداری جمع آوری کرده است. اما تصاویر و ارتباطاتی که درحین خواب دیدن ایجاد میشوند کاملا تصادفی نیستند بلکه توسط احساسات ما هدایت میشوند – احساساتی که شاید به دلیل از سر گذارندن یک اتفاق ناخوشایند یا تحت تأثیر وحشت و ترس ایجاد شده اند. پس شاید فیلم دیدن وضعیتی باشد میان خواب و بیداری. مثل نمایش، فیلم هم مکان امنی است که میتوان در آن همه چیز را مرتب کرد و مهارت هایی را آموخت که در زندگی روزمره کاربرد دارند. چگونه میتوان "جیسون ورهیز" را شکست داد؟ نمیتوان از گامهای بلند و آرام او پیشی گرفت! تنها راه کشتن او این است که مستقیما با او رو در رو شد! هرچند سقوط دنیا به وسیله زامبی ها یک واقعیت دور از ذهن است، مهارت بقاء در به تصویر کشیدن فیلم های ترسناک زامبی، مزایای سودمندی را در زندگی روزمره عادی ما به همراه داشته است. فیلم های ترسناک انسانها را ملزم میدارند با ناشناخته ها روبرو شوند آنها را درک کنند تا کمتر ترسناک به نظر برسند. این فیلم ها سبب میشوند با ترس هایمان روبرو شویم، آنها را بازسازی کنیم، ببینیم اگر اتفاق میافتادند چه میشد، و با انجام این کار، ساختار عقاید ما شکل میگیرد و اینکه خود و دیگران را چگونه میبینیم! فیلم های ترسناک مکان امنی هستند برای سیاحت و از سر گذراندن اوقاتی سرگرم کننده! حقیقت این است که انسان تازه دارد به کارکرد مغز پی میبرد، اما داستانهای ترسناک هیچوقت از بین نخواهند رفت. و به گفته آرتور کنان دویل: "جایی که تخیل نباشد، ترسی هم وجود ندارد"!
Another یا دیگری یکی از مشهورترین رمان های کشور ژاپن میباشد که در اتمسفری ترسناک و رمزآلود روایت میشود. داستان در سال های 1972 و در کلاس سوم دبیرستان شمالی یومیئاما جریان دارد. یک دانش آموز دختر با استعداد و محبوب به نام میساکی به طور ناگهانی میمیرد و مرگ او باعث میشود از آن زمان به بعد، ترس تمام وجود دانش آموزان کلاس ۳-۳ را فرا بگیرد و همه دانش آموزان به گونهای رفتار میکردند که گویی میساکی هنوز زنده است. در بهار سال ۱۹۹۸، پسری ۱۵ ساله به نام کوایچی ساکاکیبارا به کلاس ۳-۳ منتقل میشود. مادر او در هنگام زایمان جان خود را از دست داده است و او تنها فرزند خانواده ساکاکیبارا میباشد. کوایچی با یک دختر مرموز به نام میمیساکی آشنا میشود که به نظر میرسد بقیه دانش آموزان او را نادیده میگیرند. چیزی طول نمیکشد که کلاس ۳-۳ درگیر اتفاقاتی میشود که دانش آموزان یا افرادی که به این کلاس مربوط هستند را یکی یکی به کام مرگ میکشد. آنها متوجه میشود که این مرگها با میساکی در سال ۱۹۷۲ مرتبط است، و این وظیفه کوایچی و میاست که علت این مرگهای اسرارآمیز را کشف کرده و قبل از اینکه افراد بیشتری را کشته شوند، راهی برای جلوگیری از آن پیدا کنند. این رمان توسط Yukito Ayatsuji و از آگوست 2006 تا می2009 در مجله Yasei Jidai و در 679 صفحه به نگارش درآمده است. Yukito Ayatsuji متولد 23 دسامبر 1960 در کیوتو ژاپن میباشد. وی یکی از نویسندگان مطرح ژانر ترسناک و رمزآلود ژاپنی و یکی از موسسان باشگاه نویسندگان Honkaku Mystery ژاپن میباشد که از سال 1989 تا به امروز داستان های او به زبان های مختلف دنیا ترجمه و چاپ میگردد. اولین رمان وی در سبک رازآلود با نام The Decagon House Murders توانست رتبه 8 را در بین 100 رمان برتر ژانر معمایی تاریخ کشور ژاپن را از آن خود کند. از دیگر کارهای این نویسنده ژاپنی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
Bizarre House/Mansion Murders series
Whispering series
Equation of Murder series
Blood Thirsty Killer series
Horror Stories of Midorogaoka series
Another series
Kirigoetei Satsujin Jiken
Saigo no Kioku
Gankyū Kitan
Freaks
Dondon-Bashi, Ochita
از جمله جوایز مطرحی که وی توانسته است کسب کند نیز میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1992 – جایزه بهترین نویسنده رمان های ژاپنی (رمان Clock Mansion Murders)
2005 – نامزدی بهترین رمان جشنوارهHonkaku Mystery (رمانDark Mansion Murders)
2010 – نامزدی بهترین رمان جشنوارهHonkaku Mystery (رمانAnother)
از روی رمان another مجموعه مانگایی به همین نام و توسط خود Yukito Ayatsuji در می2010 تا ژانویه 2012 در 5 فصل تهیه گردید و در مجله Young Ace و در سبک شونن (پسرانه) چاپ و توزیع گردید. مجموعه انیمیشنی Another که از روی رمان این اثر ساخته شده است یکی از شاخص ترین مجموعه های انیمیشنی کشور ژاپن در سبک ترسناک و رمزآلود است که با دریافت نمرات مثبت از سوی منتقدان و دریافت امتیاز 7.81 از سایت مای انیمه لیست از بین بیش از 500000 هزار مخاطب و امتیاز 7.8 از سایت imdb همیشه جزو 3 اثر برتر انیمه های ژانر ترسناک میباشد که هر علاقهمندی به دنیای انیمه آن را به شما پیشنهاد میدهد. امجموعه انیمیشنی این رمان در 12 اپیزود و توسط Tsutomu Mizushima که کارگردانی آثاری همچون Blood-C و Genshiken Nidaime را در کارنامه دارد کارگردانی شده است. این مجموعه ساخته استودیو P.A.Works میباشد و از شبکه های همچون KNB, KBS, Tokyo MX, CTC در بازه زمانی 10 ژآنویه تا 27 مارچ 2012 پخش گردیده است. موسیقی این اثر بر عهده Kow Otani و بازیگرانی همچون Atsushi Abe (در نقش Kōichi Sakakibara) و Natsumi Takamori (در نقش Mei Misaki) به ایفای نقش پرداخته اند.
بگذارید از همین ابتدا به شما بگویم که اگر به دنبال یک اثر ترسناک که شما را تا سرحد مرگ بترساند هستید انیمه دیگری اصلا نمیتواند توقع شما را برآورده کند. من رمان اصلی یا مانگای این اثر را نخوانده ام اما انیمه دیگری اصلا یک اثر ترسناک نیست. با این که تمام المان های یک اثر ترسناک را میتوانید در آن پیدا کنید ولی اصلا انیمه حس ترس را به شما منتقل نمیکند. بگذارید اول به المان های ترس در یک اثر بپردازم و آن ها را با انیمه مقایسه کنیم. یکی از مهمترین عناصر ترسناک بودن یک اثر اتمسفر حاکم بر داستان یا فضای داستانی اثر است. در انیمه دیگری چیزی که بسیار خوب رعایت شده است همین نکته است. فضای داستان در یک شهر کوچک رخ میدهد و در مدرسه ای که سرگذشت عجیبی دارد. بیشتر ماجرای داستان در مدرسه و کلاس 3 رخ میدهد، تمرکز داستان بر مکان کلاس 3 است و بیشتر سکانس ها در همین کلاس رخ میدهد، فضای کلاس همچون فضای مدرسه و شهر کاملا بی روح میباشد. اتمسفری سرد و تاریک، رنگ ها نیز معمولا گرایش به تیرگی دارند و کمتر رنگ های شاد میبینیم مگر رنگ قرمز که در صحنه های مرگ افراد کاملا تضادی خاص با اتمسفر کم رنگ اطراف خود ایجاد میکنند. شهر و مدرسه طراحی های تیز و برنده ای دارند و البته خاکستری و تیره که حس راحتی را به شما منتقل نمیکنند، بیشتر حس خشونت همچون رنگ قرمز و ابهام آوری را برایمان تداعی میکنند. بیشتر سکان ها در شب و با نورپردازی کم هستند و در فضاهای باز نیز فضا ابری و بارانی است. در دنیای واقعی نیز آسمان ابری و باران حس افسردگی و خستگی و غم زدگی را با خود همراه دارد گویی که انگار قرار است اتفاقات ناگواری رخ دهد. پس ما با یک اتمسفر سنگین و خفه در فضای انیمه روبرو هستیم ولی این اتمسفر قطعا به تنهایی نمیتواند آن حس ترس یا بهتر بگویم حس ناخوش آیند را به ما القا کند این جاست که موسیقی نیز به کمک این فضا سازی میآید. استفاده از موسیقی ملایم پشت زمینه در صحنه های معمولی و همچنین موسیقی با ضرب آهنگ های تند در صحنه های که هیجان بیشتری دارند یکی از نکات مهمی است که باعث میشود ذهن ما بیشتر درگیر شود و حس ترس بیشتری را به ما القا کند که انیمه دیگری تا حدودی توانسته است از طریق موسیقی خود که ترکیبی از سازهای اصلی مثل پیانو، ویل سل و سازهای برقی است این کار را به نحو احسنت انجام دهد.
برگردیم به سوال من که چرا انیمه اصلا ترسناک نیست با وجود این که 2 رکن اصلی ترس یعنی اتمسفر و موسیقی را در خود دارد پس چرا ما نمیترسیم؟ داستان انیمه برخلاف این که باید یک داستان ترسناک روانشناسانه باشد بیشتر شبیه به یک داستان کاراگاهی یا اسلشر است. اگر بخواهید بدانید داستان اسلشر یعنی چه باید برای شما مثال بیاورم، فیلمهای مثل مقصد نهایی یا اره فیلم های اسلشر هستند که بیشتر از این که ما را بترسانند سعی میکنند ما را به چندش بیاندازند. در داستان های اسلشر عنصر اصلی خشونت است و نه ترس، اسلشر شما را با خشونت میترساند البته اگر بتواند. پس داستان انیمه دیگری یک داستان اسلشر است با درون مایه کاراگاهی، حال چرا کاراگاهی؟ چون وقتی به مقایسه داستان انیمه دیگری و برخی داستانهای کاراگاهی مشهور مثل شرلوک هلمز، خانوم مارپل، هرکول پوآرو بپردازیم میبینیم که کاملا شبیه هم هستند در واقع وقتی انیمه دیگری را میبینید بیشتر انگار یک فیلم کاراگاهی اسلشر میبینید تا یک اثر ترسناک روانشناسانه! در یک فیلم کارآگاهی معمولا یک مرگ در منطقه ای دورافتاده رخ میدهد،کاراگاه داستان ما به آن منطقه مسافرت میکند تا معمای این مرگ را حل کند و در خلال این حل کردن معما، معماهای دیگر یا مرگ های دیگری را نیز به چشم میبیند و در انتهای ماجرا با حل کردن پرونده و پیدا کردن قاتل و از بین بردن آن میتواند راز پرونده را حل کند. البته معمولا یک دستیار نیز در کنار او حضور دارد و به حل معما کمک میکند. انیمه دیگری دقیقا از همین فرمول استفاده میکند شخصیت اصلی که یک دانش آموز است به مدرسه محل تولد مادر خود و به کلاس 3 در پایه نهم منتقل میشود. بعد از انتقال او با دختری که یک چشمش را بسته است آشنا میشود. این دختر در مدرسه کاملا تنهاست و انگار اصلا وجود ندارد و همین عدم وجود داشتن او باعث میشود که شخصیت اصلی انیمه سعی در کشف این معما کند که چرا بقیه دانش آموزان کلاس به گونه ای رفتار میکنند که انگار دختر وجود ندارد و در خلال این کشف معما او با معمای بزرگتری مواجهه میشود که به 26 سال قبل باز میگردد. معمایی که باعث مرگ افرادی میشود که با آن معما ارتباط دارند و در انتها شخصیت اصلی همانند یک کاراگاه با کمک دختری که در ابتدا با او آشنا شده و حکم دستیار کاراگاه را برای او دارد معما را حل کرده و مرگ ها را پایان میدهند البته در سکانسی پایانی که بیشتر یک سکانس اکشن است تا ترسناک. میبینید که فرمول کاملا یکی است پس به جای این که بترسید بیشتر سعی میکنید همراه با شخصیت ها معمای داستان را حل کنید و بفهمید که چرا این اتفاقات رخ میدهند و البته گه گاه هم حدس میزنید که الان چگونه شخصیت ها قرار است سلاخی شوند!
گفتم که داستان انیمه یک اسلشر است، سبک اسلشر در داستان های ترسناک امروزی تقریبا جا افتاده است و حتی بیشتر فیلم هایی که با مضمون ترس ساخته میشوند بیشتر اسلشر هستند تا روانشناسانه. دیگری علاوه بر این که یک داستان کاراگاهی است! یک داستان اسلشر به تمام معنا نیز میباشد. اگر مجموعه فیلم های مقصد نهایی را دیده باشید، ایده کلی این داستان درباره این است که کسانی که قرار بود در یک حادثه بمیرند از مرگ در آن حادثه جان سالم به در بردهاند و حال فرشته مرگ که نتوانسته جان آنها را بگیرد به دنبال راه های دیگری میگردد تا جان آن ها را بگیرد و معمولا 2 نفر آخر نیز زنده میماند! دیگری به نظر من یکی دیگر از مجموعه فیلم های مقصد نهایی است، چون از ابتدا تا انتهای انیمه ما شاهد انواع و اقسام مرگ ها هستیم و هر گاه که صحنه ای مثل حرکت یک کامیون تانکردار در کنار خودروی سواری را میبینیم با خود میگوییم الان حادثه ای باعث انفجار تانکر میشود و خودرو نیز همراه تانکر منفجر میشود یا تانکر از روی کفی کامیون رها میشود و خودروی سواری را له میکند و سرنشینانش میمیرند. انگار نه انگار که ما داریم انیمه ای به نام دیگری را میبینیم بلکه داریم مقصد نهایی را میبینیم! درست است که مرگ یکی از عناصر فیلم های ترسناک است اما نه دیگر قتل عام کردن. دیگری بیشتر از این که درباره معما و راز کلاس 3 پایه نهم صحبت کند درباره چگونگی کشته شدن افراد حرف میزند و در انتهای داستان نیز که در هتل رخ میدهد ما شاهد یک جنون همگانی بین تمامی دانش آموزان کلاس 3 هستیم که میخواهند همدیگر را بکشند، یک صحنه کشت و کشتار و قتل عام بی نقص که اتفاقا همگی بسیار اتفاقی رخ میدهند! مثلا دختری که میخواهد میساکی یا همان دستیار کاراگاه را با چاقو بزند بعد از جاخالی دادن میساکی به تعدادی طناب برخورد کرده طناب ها ناگهان دور گردن او میپیچند و بعد با افتادن تیرکی که طناب ها به آن بسته شده اند آن دختر حلق آویز میشود.
سیر روایت داستان درباره پیدا کردن آن فرد دیگری است که همیشه در کلاس 3 اضافه بوده و پیرنگ های داستان نیز به ارتباط آن فرد دیگری با چگونگی مرگ افراد کلاس یا خانواده هایشان ارتباط دارد. نمیتوان گفت سیر داستان پردازی یا پیرنگ ها بد از آب درآمده اند و خوب نیستن، اتفاقا خوب هستند و همین انسجام روایت داستان و جواب دادن به سوالاتی که در ابتدا برای بیننده مطرح میکند است که توانسته داستان دیگری را به یک داستان قوی تبدیل کند اما کمی زیاده روی در خشونت، داستان انیمه که پیدا کردن دیگری است را کاملا به حاشیه کشانده است. داستان دیگری تمام سوالاتی را که در ابتدا برای ما مطرح میکند از اتفاقات 26 سال پیش، دلیل رفتار دانش آموزان، سرگذشت شخصیت های اصلی مثل میساکی و ساکاکیبارا و یا سوال آخر که دیگری چه کسی است، را پاسخ میهد و نقطه ابهامی برای ما باقی نمیگذارد ولی این عدم تطبیق داستان دیگری با شاخص های یک داستان ترسناک روانشناسانه است که داستان را از یک داستان ترسناک تبدیل به مجموعه ای غیر ترسناک و هیجانی میکند. هرچند که در انتها باز هم معما کاملا حل نمیشود و داستان به ما میگوید که دانش آموزان تمام وقایع و این که چگونه دیگری را پیدا کردند و چگونه مرگ ها را پایان دهد را فراموش میکنند و سال بعد دوباره همین داستان دیگری برای دانش آموزان دیگری نیز رخ خواهد داد و همچنان معمای مرموز آن فرد دیگر هرگز حل نخواهد شد و از بین نخواهد رفت.
انیمه دیگری تجربه خوبی در زمینه داستان های ترسناک است اما باید بدانیم که انیمه یک پویانمایی میباشد و حتی اگر بهترین داستان ترسناک را نیز داشته باشیم باز هم یک پویانمایی نمیتواند آن جور که سینمای واقعی ما را میترساند بترساند. شاید باید گفت که پویانمایی اصلا به درد ترساندن نمیخورد و شاید برای همین است که سازندگان انیمه نیز دیگر کمتر به سراغ ساختن داستان های ترسناک میروند چون آن ها نیز متوجه شده اند که انیمه به درد ترساندن نمیخورد آن طور که به درد خنداندن میخورد.
این انیمه بر اساس واقعیته؟