نقد انیمه Zetsuen no Tempest
صنعت انیمیشن سازی در نگاه اول یک صنعت سرگرمی به نظر میاید که هدف آن سرگرم کردن قشر کودک و نوجوان در سراسر دنیا است اما یک سوال مطرح است آیا واقعا تنها هدف این صنعت سرگرم کردن است ؟
نه ، شاید در نظر اول با همین نتیجه مواجه شویم ولی اگر کمی دقت کنیم در پس همین هدف سرگرم کردن هدف دیگری را می بینیم که به مراتب بزرگتر و خطرناک تر از هر هدف دیگری است و آن القای طرز تفکر عده ای خاص از انسان ها بر دیگر انسان های جهان است . این هدف بزرگترین و خطرناک ترین هدف در جهان است چون باعث می شود که انسان قدرت تفکر و انتخاب را از دست بدهند و تبدیل به یک ماشین بی اراده که تحت سلطه عده ای خاص هستن تبدیل شوند .
بیاید کمی به عقب برگردیم به 15 سال پیش وقتی به انیمه های این دوره نگاه می کنیم چیز جالبی به چشم ما می خورد و آن رویکرد ساخت انیمه است در این عصر ما کمتر شاهد انیمه های با مضمون و تفکرات خاص از قبیل جادوگری و قهرمان پروری و ... شاهد هستیم در عوض بیشتر انیمه ها از داستان های با مضامین اخلاقی ، تلاش برای رسیدن به هدف ، نشان دادن سبک زندگی و ... هستند که نمونه های بسیاری هم از این دست انیمه ها وجود دارد از پسر شجاع گرفته تا فوتبالیست ها ، آنشرلی ، هایدی و ... که همگی ما آن ها را به خاطر داریم .
اما در چند سال اخیر این سبک انیمه سازی کاملا فرق کرده انیمه ها به سوی مضامین خاص و هدف های خاصی در حرکت هستند لازم نیست حتما درک و آگاهی بالایی داشته باشید تا متوجه این تغییرات و وجود معانی و نشانه های خاص در این انیمه ها شوید این معانی به قدری در انیمه های این دوره زیاد است که گاهی اوقات حتی انسان های که متوجه این مفاهیم هم هستند به صورت نا خود آگاه از این معانی تاثیر می گیرند این نشانه یک برنامه ریزی خاص و در سطح جهانی است که برای تمام انسان ها طرح ریزی شده تا بتوانند آن ها را با یک جنگ نرم و فرسایشی تحت سلطه خود در بیاورند .
بر می گردم با این انیمه داستان در مورد دو دوست است که جنگی را برای نجات بشر آغاز می کنند اما در پس این داستان ساده حقایقی وجود دارد که ما را به فکر می اندازد داستان در مورد دو درخت است درخت آغاز ها که وظیفه منطق جهان را بر عهده دارد و درخت پایان ها که بر بی منطقی حکومت می کند .
قبل از این که بخواهم در مورد مفاهیم این انیمه صحبت کنم باید بدانیم که مفهوم درخت در ادیان و مذاهب و تفکرات فلسفی جهان چیست پس اول به سراغ مفهوم درخت می رویم ؟
موضوع درخت کیهانی از پر دامنهترین مفاهیم مشترک ملل باستانی است و در مذاهب و تمدنهای بسیاری به چشم میخورد. از درخت کیهانی بخصوص در مذاهب هندو ـ اروپایی بسیار یاد شده است. بر اساسِ جهان نگری اسطورهای اقوام هندو اروپایی، جهان دارای هشت بخش بود و در ناف زردِ هشت گوشه جهان، درختی سترگ با هشت شاخه روییده بود
جهان شناسی باستانی از درخت کیهانی عظیم سخن میگوید که از محور عالم mundiaxis رشد کرده ، به تمامی اقطار هستی وارد و سبب اتصال زمین و آسمان میگردد. این درختِ جهانی ، غول آسا، و سترگ در لای لای هستی رسوخ کرده است.
اعتقاد به درخت به عنوان نشانهای از حیات جاویدان از تمدن سومریان به بعد رایج شد. سومریان روزگاری ساکن سرزمین کنونی عراق و شمال خلیج فارس بودند. آنها در حدود 4500 سال قبل از میلاد اولین تمدن درخشان بشری را پایه گذاری کردند. در کیهانشناسی سومریان، در مرکز عالم تک درختی قرار داشت که هم نگهدارنده عالم و هم منشأ سایر درختان و میوهها و حتی حیوانات بود. این درخت در کهنترین تصویرش بنا به توصیفی که از آن در اساطیر اولیه شده، درخت کیهانی غول پیکری است که رمز کیهان و آفرینش آن است. درخت کیهانی اغلب در قله کوهستانی و یا در رأس ستونی قرار دارد. گاهی به این صورت تصویر شده است که شاخههایش تقسیم میشوند و به هم اتصال مییابند. یا اینکه دو تنه و یک ریشه دارد و شاخهها به هم متصلاند.
بر اساس اساطیر ، درخت کیهانی که رابطه تنگاتنگی با درخت زندگی دارد و در برخی متون یکی انگاشته میشوند ریشهاش در دنیای زیرین، تنهاش در عالم آدمیان و شاخ و برگهایش در آسمان ها، قرار دارد. این درخت، واسط و سببی در تماس آدمیان و خدایان شمرده میشود.
شاید داستان لوبیای سحر آمیز که اینک داستان کودکانه شمرده میشود ، اما در اصل ریشهای عمیق در باورهای باستانی دارد، بیارتباط با درخت کیهانی نباشد. لوبیایی که بطور خارق العادهای رشد کرده و در آن سوی آسمان ها به منزل دیوی وارد میشود که در آنجا مرغی تخم طلا سکونت دارد؛ و بقیه ماجراها....
در اکثر فرهنگ ها رد پای این داستان که به نظر میرسد با دنیای اساطیر نیز بیارتباط نیست، با کم و زیادهایی دیده میشود.
بورستین در کتابش آورده است:
یکی از جالبترین و جامعترین نقشجات اولیه جهان«جهان ـ درخت» است. در اشعار ودا آمده است که چون درخت کوچکی ضمن بالیدن میتواند سنگی را بلند کند پس به یقین درختی باندازه کافی بزرگ و تنومند، توانائی نگاه داشتن عرش را دارد. از اینجا تصور درخت زندگی و درخت معرفت شبیه درختهای باغ عدن بوجود آمد ، و مردمان زیادی دارای درخت مخصوص به خود شدند.
در سرود «جهان ـ درخت » نروژ باستانی چنین آمده است:
نشیمن اصلی خدایان....آنجا شورای خدایان هر روز تشکیل میشود. آن عظیمترین و بهترین درختهاست. شاخههای ان به اکناف جهان و آسمان مىرسد ، ریشهها با فاصله زیاد درخت را سرپا نگه میدارند. یک ریشه به آسیا مىرسد.... ریشه دوم تا یخبندان سرزمین غولها کشیده شده است. در چاه می میر معرفت و حکمت نهفته است. ریشه سوم درخت در آسمان است و در زیر آن فواره مقدس اورده قرار دارد. جایگاه رفیع خدایان همین جاست.
مهمترین متن مذهبی که در آن از درخت زندگی سخن رفته است، تورات است. بر اساس آموزههای تورات، درخت زندگی و درخت شناخت خوب و بد، دو درخت روئیده در باغ عدن(بهشت) هستند. باغ عدن نخستین جایگاهی بود از نظر تورات که خداوند خدا پس از آفرینش نخستین زوج بشری یعنی آدم و حوا آنها را در آنجا مسکن داد. مهمترین مشخصه این درختان آن است که خورنده آن از امتیاز عمر جاویدان برخوردار میگردد.
گفت دانـــــایی بــــــرای داســــــــتان کـــــه درختی هست در هندوستان
هرکسی کــــــــز میوهی او خورد و برد نی شود او پیر، نی هـــــرگز بمرد
در عرفان یهودی (کابالا) درخت زندگی نشئه گاه و محل تجلی ده عالم است. این عوالم که به سفیروت sefirot معروفند، عبارتند از :
کِثِر Kether(تاج)، چُک ماح Chokmah، بیناح Binah ، چِسِد یا تسادیک Tzadik، هاد Hod، گبوراح geburah، نت زاچ Netzach، ، تیفارث Tifareth ، یِسود Yesod و ملکوثMalkuth. در برخی از نقشه ها عالم دیگری نیز تصویر گردیده که دات Da'at نامیده می شود.
درخت کیهانی در آثار کلاسیک و شمایل نگارههای برجای مانده اکثر تمدنهای باستان به چشم میخورد. نماد این درخت، جنبه مقدس و الهی یافته بود، از اینرو مهمترین مکان نگهداری آن اماکن و معابد مقدس بود. مونیک دو بوکور فرانسوی می نویسد:
«درخت کیهانی که ستون و رکن کیهان است و زمین را به آسمان میپیوندد و گواه بر حسرت و دلتنگی دور افتادگی از روزگاری است که زمین و آسمان نخست سخت به هم نزدیک بودند، وسیله دست یافتن به طاق آسمان و دیدار خدایان و گفتگو با آنانست....... رمز محور کیهان که زمین را به آسمان میپیوندد، تقریباً در همه مکانهای قدسی یافت میشود ، به صورِ مختلف: برجهای هرمی شکل ناقوس دار، تیرهای نوک تیز، درخت ستون کلیساها و غیره. در کلیساهای جامع گوتیک، ستونهای بنا با شاخ و برگهای نقش پردازی شدهشان، بسان ساقههای صاف و کشیده درختان جنگلی، بسوی طاقی که به بخشهای مختلف تقسیم و گاه نقش پردازی شده است، سر میکشد.
منارههای مساجد مسلمین و در آسیا، معابد و ابنیه دینی برج مانند و چند طبقه به شکل هرم که در حول محوری مرکزی بنا نهاده و طبقات مختلشان بسوی آسمان قد میکشند، ایضاً یاد آور ستون کیهاناند.»
از نظر دو بوکور درخت کیهانی رمز آفرینش است. که الگوی خلقتی را ارائه میدهد. وی معتقد است حتی کاج نوئل tule tree که مسیحیان در کریسمس تزیین میکنند، نمادی از همین درخت کیهانی است و آئینی است که اشاره به گذشتههای دور دارد؛ زمانی که بشر سعی بلیغ در تجلیل از درخت کیهانی داشت:
«درخت در کهنترین تصویرش ، بنا به توصیفی که از آن در اساطیر اولیه شده، درخت کیهانی غول پیکریست که رمز کیهان و آفرینش کیهان است. نوک این درخت، تمام سقف آسمان را پوشانده است؛ ریشههایش در سراسر زمین دویدهاند؛ شاخههای پهن و ستبرش در پهنه جهان گستردهاند و قلبش، جایگاه آتش آذرخش است. خورشید و ماه و ستارگان در میان شاخ و برگ های این درخت، همچون میوههای تابناک، میدرخشند. کاج بن عید نوئل، درختی کیهانی است.
یکی از کهنترین سرودهای جهان، یعنی سرودی که در، واقع در کرانه خلیج فارس و از والاترین مراکز فرهنگ سومری، سروده شده، این درختِ اصل و منشأ کائنات را چنین میستاید:
ریشهاش که بلورین و رخشان است، بسوی اوقیانوس ژرف میخزد ....جایگاهش مرکز زمین است، و شاخ و برگهایش، بسترِ خوابِ، زن ایزد(الهه) زیکوم zikoum....
همانگونه که دوبوکور خاطر نشان کرده است، از قدیمیترین متون بدست آمده در باره درخت کیهانی، متنی سومری مربوط به 3000 تا 4000 سال قبل از میلاد مسیح است. بر اساس اطلاعات بدست آمده از این متن ، شاخ و برگ های این درخت محل زندگی زیکوم zikum الهه آسمان است. در حالیکه تنهاش محل زندگی الهه زمین، داوکینا Dav-Kina و فرزندش تموزtamuz بود. داوکینا همسر هُ آ HEA بود. گمان برده میشود که معنای نام او «بزرگ بانو» باشد.
چنین تصویری در تمام تمدنهای بین النهرین باستان وجود داشت. درخت مقدس همچنین محل زندگیِ شیطانی مادینه بنام «لیلیت» یا «بانوی شب» بودکه ملکه جهان زیرین پنداشته میشد. سمبل این شیطان مادینه، جغد یا پرنده خرابه نشین بود.
سومریان گمان میبردند این درخت در وسط جهان قرار دارد. در جایی نزدیک به شهر باستانی اریدو eridu در کنار رود فرات که از نظر ایشان مرکز جهان بود. خدایی دوجنسی بنام اِ آ EA هم مامور محافظت از این درخت بود.
در اساطیر چینی از درخت جیان مو jian mu سخن گفته شده است. اعتقاد بر این است که این درخت همان درخت زندگی و درخت کیهانی باشد. هشت شاخه این درخت، هشت طبقه آسمان است . نشانها و اختصاصات این درخت، همانند درخت کیهانیست.
«اسطوره درخت جهانی در چندین قطعه از متون کلاسیک روایت شده است. درخت جهانی به صورت نوعی محورِ جهان نشان داده میشود ، یعنی نقطهای که در آن آسمان و زمین، در چشم اندازی از مرکز کامل کیهان با یکدیگر تلاقی میکنند. گفته میشود که درخت ساختمان(جیان مو) در مرکز جهان میروید، بدون سایه است و صدا را منعکس نمیکند. برگ های این درخت سبز، تنهاش ارغوانی، شکوفهاش سیاه و میوهاش زرد است. این درخت به ارتفاع یک هزار فوت رشد میکند بدون آنکه شاخهای داشته باشد، و سپس در راس آن شاخهایش نُه گره را تشکیل میدهند ، در حالی که ریشهاش نیز از نُه گره درهم تنیده شده است.»
در تمدنهای باستان نماد درخت کیهانی نمادی مقدس بود و خود الگو و نمونهای برای بکارگیری در ساخت معابد، اماکن و چیزهای مقدس دیگر شمرده میشد، همانگونه که جان راسل هینلز نیز بدرستی بدان اشاره کرده و نمونههای بسیاری را یادآور میشود که نماد درخت کیهانی هستند:
«زیگورات(معبد) های کهن، برج بابل، مناره نیایش گاهها و سرانجام کاج نوئل همه و همه نمادی از درخت کیهانی است.[11]
در فرهنگ ترک درخت حیات از جایگاه ویژهای برخوردار است . درخت حیات که ازسوی اقوام مختلف ترک به اشکال مختلف مورد استفاده قرارگرفته است. گاهی با درخت آلش و گاهی با درخت بلوط و گاهی نیز با درخت سرو نمایش داده شده است . در افسانه توریش پادشاه معروف اویغورها درخت زایندگی را بیان میدارد . درختی که در این افسانه از آن نام برده میشود درختی شبیه درخت سرو است که برگهای خود را حتی در فصل زمستان نیز نمیریزد.
یک شب، نوری مقدس از آسمان برروی این درخت فرود آمده و نه ماه پس از آن اویغورها در زیر آن ۵ نوزاد را مییابند. یکی از این نوزادان بوغوخان پادشاه معروف اویغورها است. باز در افسانه ارسوغوتوی ترکهای یاقوت، درخت حیات بعنوان راهنما و یاور انسانها نشان داده شده است .
در افسانههای آلتای از یک درخت غول آسای کاج که سر به فلک کشیده و برروی آن بای اولگن خدای مورد پرستش مردمان آن منطقه نشسته، سخن بمیان میآید .
این درخت که به درخت آسمان معروف است ۹ شاخه دارد . در افسانههای برخی اقوام تاتار که درسیبری زندگی کردند از یک نوع درخت آلش مقدس با هفت شاخه که تا آسمانها سر به فلک کشیدهاند یاد شده است . سلجوقیان نیز به اشکال مختلف از این نقش استفاده کردند. مابین نحوه استفاده سلجوقیان و شمانهای سیبری و آسیای مرکزی از درخت حیات تشابهاتی وجود دارد .
در هر دو نیز شاخههای درخت حیات سمبل طبقات آسمان است . درخت مورد استفاده نیز درخت آلش و پالم است . ناگفته نماند که در برخی از نقوش، متعلق به دوران سلجوقی، در زیر درخت زندگی مار و در قسمت بالای آن نیز عقابی تصویر شده است.
در فرهنگ عثمانی درخت حیات درخت سرو است . نقوش سرو از سوی استادان هنرهای دستی عثمانی بر روی کاشیها ، کلیم ها ، سبیلها یعنی چشمههای آب و دیوارها، مورد استفاده قرارگرفته و استفاده از این نقش بویژه در دو طرف شیر آب بیانگر اهمیت آب بعنوان عصاره زندگی ست .
از نماد درخت کیهانی درمراسم و آداب مذهبی شمنها نیز استفاده میشود. درخت کیهانیِ شمنها ، درخت قان است. این درخت کیهانی در واقع رابط و پیوند دهنده آسمان و زمین است و شمن برای عروج معنوی از آن سود میجوید. توضیحات مونیک دو بوکور در این خصوص جالب است:
کیش شمنی که ویژگیش پرستش طبیعت و عوالم روحانی مخصوصی است، خاصه در سیبری و مغولستان و آمریکا و اندنزی و اقیانوسیه، رواج دارد. ساکنانِ سیبری، درخت قان را رمزِ ستون آسمان میدانند و سپیدی درخت قان، این کار ویژهی قدسیش را قوت و استحکام میبخشد. در مراسم راز آموزی شمنی، درخت مقدس قان را در وسط خیمه مدور یعنی یورت میکارند. نوک درخت از سوراخی که برای خروج دود است، خارج میشود و رو بسوی ستاره قطبی، نمادِ قطب آسمان دارد. در تنهاش هفت یا نه یا دوازده شکاف ایجاد کردهاند که نشانگر مراتب مختلف و مراحل گوناگونی است که برای رسیدن به بهشت باید از آنها گذشت. شمن، طبق آئین، از درخت قان بالا میرود و به دروازه کیهان مىرسد و به سیر و سفر در آسمان میپردازد.
درخت قان رابطی بین دنیای بشری و بهشت محسوب میشود و شمن توسط آن خود را به بهشت میرساند. گرههای موجود بر درخت قان یاد آور عوالم موجود و در انتهای این درخت برترین خدا جای گرفته است که اتصال به او برترین مدارج شمنی است.
میرچا الیاده هم مطلبی را نقل کرده است:
عروج آسمانی شمن به کمک درخت یا تیرکی تدبیر میشود که نماد درخت یا ستون کیهانی اسنپت. به این لحاظ است که برای نمونه، شمن آلتایی، برای مراسم خود از درخت قان استفاده میکند که شاخههای پائینی آن بریده شده و هفت، نُه یا دوازده جای پا بر تنهاش تعبیه شده است.
درخت قان نماد درخت جهان است؛ هفت، نه یا دوازده چوب خط نمایانگر تعداد آسمانهای مربوطه یعنی طبقات متفاوت آسمان است. شمن پس از قربانی کردن اسب، از این چوب خط ها برای عروج تا آسمان نهم سود میبرد که جایگاه بای اولغان BAI ULGAN ، عالیترین ایزدان است. سرانجام، در آسمان نهم در مقابل بای اولغان به خاک میافتد و جانِ اسب قربانی شده را به او پیشکش میکند. این نقطهی اوجِ عروج وجد آمیز شمن است.
طبق نوشته الیاده، کارداجریهای استرالیا گروهی دیگری هستند که با بالارفتن از درختی که نماد درخت کیهانی محسوب میشود خود را به بهشت میرسانند.
مقدسترین گیاه هند، انجیر pippala است که به زبان سانسکریت اسواتا asvatha نامیده میشود. این درخت مظهر و نماینده ویشنو است. در هند درخت انجیر مقدس را با هما(سیمرغ) یکی میانگاشتند. این درخت در نزد بودائیان نیز مقدس است چرا که معتقدند بودا در زیر درخت انجیر به حقیقت(نیروانا) دست یافت. درون معابد هندو درخت انجیر یافت میشود. در بسیاری از کتب هند، درخت زندگی، درخت ابدی و جاویدان شمرده میشود.
در اوپانیشادها آمده است:
این درخت، اسواتای جاویدان است. ریشههایش در بالا و ساقههایش در زیر. ریشههایش براستی روشنایی خوانده میشوند. آن برهمن است. و آن یگانه و ابدی است. در این درخت تمام جهان گنجانده شده است. و هیچ کس نمیتواند از آن فراتر رود. این حقیقتاً همان است.
بر اساس اساطیر هندو، درک و دریافت شکل این درخت توسط موجودات زمینی غیر ممکن است. درخت مقدس، ارتباط جهانِ متعالی و جهان مادی را فراهم میسازد. هندوان معتقدند این درخت قبل از خلقت غلات و دیگر غذاها به انسان شیر داده است. در اوپانیشادها از دو پرنده سخن گفته شده است که بر شاخههای این درخت زندگی میکنند؛ پرندهای که از میوههای آن استفاده میکند و پرنده دیگر که به آن مینگرد.
در اساطیر مردم اسکاندیناوی ، درخت کیهانی ایگدراسیل نام دارد و نه عالم بر آن قرار گرفته است. یکی از نکات تقریباً در مورد درخت کیهانی آن است که معمولاً به پرنده و اژدهایی در ارتباط می باشدو پرنده بر روی شاخه های درخت و اژدها یا مار نیز در نزد ریشه های ان دیده می شود.
البته برای اینکه بتوانیم مفهوم درخت کیهانی را بهتر درک نماییم، نکته ای اساسی را باید مد نظر قرار دهیم و آن اینکه:باید بدانیم که تمامی عوالم نام برده شده در اساطیر و موجودات ساکن در آنها در واقع در حکم یک پدیده واحد هستند. هر یک از پدیده ها را همانند سلولهای بدن فرض نمائید. انگاه پدیده های بظاهر مجزا و منفک در هستی، خود سازنده پدیده ای بزرگتر هستند که همان هستی کل یا بعبارتی درخت کیهانی نام دارد. در حالیکه هیچیک از اعضاء نیز بدرستی نمی داند که واقعاً یکی از آجزاء سازنده و یک زیر مجموعه ای از یک کل بزرگتر است، کل بزرگتری که تمام موجودات و پدیده های دیگر نیز جزئی از آن شمرده می شوند. حال باید دانست که این کل بزرگتر هم مانند تمامی پدیده های هستی ، از دو قسمت متضاد اما مکمل تشکیل یافته است. این دو قسمت را در اساطیر با عناوین : عوالم برین و عوالم زیرین مشخص می نمایند. قسمتی که حاوی نور و ثمر بخشی است در کنار قسمتی که خشک و بیحاصل و تلخ است جمع می گردد تا یک پدیده را شکل دهد. یک پدیده ای که در آنِ واحد جامع اضداد خواهد بود و بهترین معرف آن نیز همان نماد معروف چینیان یعنی نماد یین و یانگ است:
البته در برخی از نگاره ها، ابتکار جالبی بکار رفته است و بجای اینکه نماد فوق را نمایش دهند ، درخت کیهانی را به گونه ذیل نشان داده اند. که این نمایش نیز در حقیقت چیزی جز دو نیمه مخالف اما مکمل نیست. دو نیمه ای که بر روی هم پدیده ای واحد را شکل داده اند. نیمه ای بارآور و پر ثمر و نیمه ای خشک و بی حاصل.
در تصویر فوق دو نیمه خشک و بار آور در واقع نماد یین و یانگ هستند. در برخی تصاویر دیگر، همین نماد یین و یانگ یا دو جنبه متضاد اما مکمل درخت کیهانی بصورت ساقه و ریشه نیز از یکدیگر متمایز گردیده اند. یعنی ساقه و تنه قسمت مذکر یا یانگ و ریشه نیز قسمت مونث یا یین را نشان می دهد.
البته این دو جنبه را با نمادها و اسامی دیگر نیز مشخص میکردند که ماه و خورشید از این جمله اند.معمولاً خورشید نماینده قسمت مذکرو ماه نماینده جنبه مونث پدیده ها میباشد.
بد نیست افزوده شود از درخت کیهانی در قرآن مجید هم یاد شده است. این درخت همانست که حاوی دو قسمت است: شجره طیبه و شجره خبیثه. برخی شاید این دو شجر را از یکدیگر جدا تصور کنند؛ در حالیکه اینگونه نیست آینها همان دو نیمه متضاد اما مکملی هستند که درخت هستی را شکل می دهند و از قانون لایزال الهی جدا نیستند. قانونی که بیان می دارد:
سبحان الذی خلق الازواج کلها....
شجره طیبه نیمی از درخت هستی را شکل می دهد و همان درخت سدر یا درخت طوبی است. و شجره خبیثه نیز نیم دیگری از مجموعه را می سازد که شاید بهترین معرف آن همان درخت زقوم باشد.
یکی از مهمترین ویژگی های این درخت این است که در نگاره ها معمولاً در بین دو حیوان عجیب قرار گرفته است.
از اختصاصات دیگر درخت کیهانی وجود پرنده ای در فرازمندترین قسمت درخت و ماری در محل ریشه های آن است.
در متون کهن ایرانی معمولاً از این درخت با القاب و کنایه نام برده شده است. گز شاهنامه، سرو کشمر و....تنها بخشی از این اسامی است. در زیر این معمولاً چشمه ابی نیز تصور می شده است.
صلیب که یکی نمادهای مهری بود، اصلاً نمادی از همین درخت کیهانی است.میرچا الیاده آورده است:
نمادهای درخت جهانی و نمادهای های مرکز جهان را متجلی در نمایش صلیب می بینیم. صلیب را می توان بعنوان درختی که از زین به آسمان بر شده و نیز بعنوان «درخت حیات کاشته در روی کالواری» و درختی که« از اعماق زمین بر زدن و به آسمان بر شده و تمام حدود جهان را تقدس بخشیده» توصیف نمود.
علاوه بر این نماد صلیب شکسته یا سواستیکا نیز نماد دیگر همین درخت کیهانی می باشد؛ زیرا صلیب شکسته نماد چهار عنصر و همچنین نماد خورشید می باشد و خورشید نیز نماد دیگر همین درخت کیهانی است. از این روست که درست مانند درخت کیهانی بر روی سواستیکا نیز در برخی از نگاره ها پرنده ای قرار گرفته است.
فکر کنم کامل با مفهوم درخت آشنا شدیم حالا به داستان انیمه می پردازم . در انیمه گفته می شود که درخت آغاز ها بر ضد تمدن است و می خواهد این دنیا را که بر غیر منطقی است اصلاح کند برای همین خاندان کوساریبه برای استفاده از این نیروی درخت که نیروی دفاعی است باید پیشکشی از دنیای متمدن به درخت آغازها اهدا کنند و فردی که وظیفه احیای آن را بر عهده دارد شاهزاده آغاز ها نام دارد . وقتی که درخت آغازها احیا شود تمام تمدن و انسان ها را از بین می برد برای همین عده ای دیگر درخت پایان ها را احیا می کنند تا با صدمه زدن دوباره به درخت آغاز ها آن را دوباره به خواب ببرد اما در طرف دیگر درخت پایان ها که برای احیای آن به میوه هایش احتیاج است ، که وقتی این میوه ها از دل زمین بیرون می آیند باعث تبدیل شدن تمام موجودات زنده به فلز می شوند و در اصل هر دو درخت باعث نابودی هستند . نکته دیگر وجود شاهزاده درخت پایان ها است که در انیمه از قدرت درخت پایان ها که نیروی تهاجمی است بهره می برد و وظیفه اش نابودی درخت آغاز هاست . این فرد خواهر ماهیرو و دوست یوشینو است که ماهیرو بعد از مرگ وی برای انتقام و پیدا کردن قاتل وی به شاهزاده آغاز ها می پیوند و یوشینو هم به آن ها کمک می کند تا جلوی سامون را بگیرند . سامون فردی است که به ماهیت درخت آغازها بر نابودی تمدن پی برده است و با بیداری درخت پایان ها سعی بر جلوگیری از این اتفاق دارد .
در ادامه هاکازه بر اثر ارتباط با این دو نفر و وقایع دیگر از جمله پی بردن به این که خواهر ماهیرو در واقع همان شاهزاده پایان هاست و خودکشی کرده است و نه این که به قتل رسیده باشد آن هم برای این که هاکازه با آشنایی با ماهیرو و یوشینو بر منطق و هدف درخت آغاز ها شک کند و به جای محافظت از آن برای نابودی آن اقدام کند. در حالی که گفته شده درخت آغاز ها بر ضد بدی هاست چرا که با احیا اش باعث به وجود آمدن صلح و ثبات در جهان می شود . در ادامه با احیا شدن هر دو درخت و در حالی که دنیا در حال نابودی است هاکازه بر خلاف وظیفه و منطق به درخت آغاز ها شک می کند و جلوی احیای آن و همین طور درخت پایان ها که از کنترل خارج شده است را می گیرد و برای مدتی از احیای کامل هر دو جلو گیری می کند . این شک کردن دلایلی چون عشق وی به یوشینو و همین طور معمای کشته شدن خواهر ماهیرو و این که شاید این قتل توسط درخت آغازها انجام شده باشد تا ماهیرو و یوشینو را در مسیر کمک به هاکازه قرار دهد رخ می دهد . که در آخر با نابود کردن درخت آغازها به وسیله هاکازه و شاهزاده پایان های جایگزین به اتمام می رسد . در انیمه نظریه جالبی برای ماهیت و چگونگی وجود این دو درخت بر روی زمین مطرح می شود و آن آوردن آن ها توسط کسانی از فضا است که من رو یاد فیلم پرومتئوس انداخت و نظریه منشا حیات انسان ها که می گوید خالق ما انسان ها موجودات بیگانه هستند. که البته کاملا مقایر با آموزه های دینی ادیانی چون اسلام و حتی مسیحیت است .
از نکات دیگر استفاده از نقل قول های از هملت و طوفان است که هر دوی این داستان درباره انتقام است ولی با پایانی متفاوت که در این انیمه و در دیالوگ های بین شخصیت ها زیاد به چشم می خورد که کمو بیش به داستان انیمه مربوط می شود .
در انتها این انیمه جزو انیمه های با مضامین خاص قرار دارد که باید با آگاهی و دقت به تماشای آن نشست تا بتوانیم از رازها و مفاهیم پشت پرده آن آگاه شویم .
بدون شک یکی از تاثیرگذارترین انیمه ای که دیدم ؛ و از شخصیت ایکا به شدت خوشم امد ؛ نمره ای که مای انیمه لیست به این انیمه داده ( 8.02 ) بر اساس داستان ٬ شخصیت سازی ٬ نحوه پیاده داستان و .... که خوب یه انیمه تاپ حساب میشه ولی اگر بخواهم بر اساس معیار خودم بگم بدون شک یکی از شاهکارهای قرن حساب میشه به دلیل اینکه این انیمه به هیچ وجه واسه سرگرمی درست نشده و مطمئنا اگه کسی بتونه این انیمه رو به طور کامل درک کنه احتمالش زیاده که دیدگاهش نسبت به زندگی و انسان ها تغییر کنه و شاید یکی از دلایلی که این انیمه محبوب نشده به دلیل داستان سنگین و پیچیده اش بوده و در کل میخواستم بگم اگر از سبک فلسفی و روانشناختی خوشتون میاد و یا از کتاب های شکسپیر خوشتون میاد به هیچ وجه این انیمه رو از دست ندید