نقد انیمه Time of Eve
من ربات هستم
با اختراع موتور بخار توسط جیمز وات که به پدر انقلاب صنعتی جهان شناخته می شود، تحول عظیمی در استفاده از ماشین ها در صنایع و زندگی روزمره انسان ها رخ داد. از زمان اختراع موتور بخار تا به امروز دنیای تکنولوژی پیشرفت های شگفتی در حوزه استفاده از ماشین ها داشته است. امروزه و بعد از چند صد سال بشر به تکنولوژی ساخت ربات ها دست یافته است، ربات هایی که میراث اختراع جیمز وات هستند.
ربات ها دستگاه الکترومکانیکی یا یک نرمافزار هوشمند هستند که برای انجام اهداف خاصی ساخته شده اند. امروزه علم رباتیک به پیشرفت های بسیاری در تمام زمینه ها رسیده است، از حفاری معادن تا به پرواز در آوردن هواپیماها که امروزه همگی توسط هوش مصنوعی و ربات ها انجام می شوند. دنیای ربات ها به نقطه ای رسیده است که ما می توانیم ربات های با شکل انسانی که اصطلاحا ربات های اندرویدی نامیده می شوند بسازیم. این ربات ها به گونه ای ساخته می شوند که کاملا شکل و شمایل انسانی داشته باشند و توانایی های مشابه توانایی انسانی و یا حتی بالاتر را از خود نشان دهند. این جنبه از توانایی ها هم می تواند مربوط به توانایی فیزیکی و هم توانایی هوشی باشد که ربات ها را برتر از انسان ها قرار می دهد. این برتری امروزه باعث مبحثی در بین دانشمندان شده است که با افزایش تکنولوژی در ساخت ربات ها این مسئله پیش می آید که ربات ها جایگزین انسان ها شوند و دنیا به سمتی پیش رود که ربات ها بر انسان ها سلطه پیدا کنند و این سلطه می تواند خطرناک باشد.
این سلطه ربات ها بر انسان ها به قدری جدی دنبال می شود که سینما در بخشی از فیلم های علمی و تخیلی خود به این معقوله پرداخته است که دنیایی که ربات ها بر انسان ها سلطه داشته باشند چگونه خواهد بود. سری فیلم های ماتریکس یا فیلم من ربات نیستم بهترین نمونه ها برای این مسئله تسلط ربات ها بر انسان ها هستند. البته در آن سوی این دیدگاه تسلط ربات ها بر انسان ها دیدگاهی نیز وجود دارد که می گوید با پیشرفت تکنولوژی رباتیک انسان ها می توانند در کنار ربات ها زندگی و فعالیت کنند بدون این که مشکلی به وجود بیاید. هر کدام از این دو دیدگاه معایب و کاستی های مربوط به خود را دارند که می تواند سر منشا مقالات و تحقیقات بسیاری باشد اما مسئله ای که مهم است این است که دنیای پیشرفت تکنولوژی رباتیک به سویی حرکت می کند که در آینده ای نزدیک ربات ها در کنار انسان ها خواهند ایستاد و حتی می توانند در بسیاری از زمینه ها جایگزین انسان ها شوند.
Time of Eve که به فارسی زمان حوا نام گرفته است درباره دنیایی است که ربات های اندرویدی که کاملا شبیه به انسان ها هستند چه از لحاظ فیزیکی و چه احساسی و تفکری در کنار انسان ها زندگی می کنند ولی در این دنیا تبعیضاتی بین انسان ها و ربات ها وجود دارد. ربات ها در این دنیا جایگاه پایین تری نسبت به انسان ها دارند، این رابطه شبیه به رابطه برده داری بین سفیدپوستان و سیاه پوستان در آمریکای دهه های گذشته است. در این چنین دنیایی یک کافه وجود دارد که انسان ها و ربات ها در آن از حقوق برابر برخوردار هستند. در واقع در این کافه تبعیضی بین انسان ها و ربات ها وجود ندارد و به همگی آن ها یکسان نگاه می شود. انیمه داستانی تقریبا خلاقانه ارائه می دهد درباره فرصت ها و خطرات دنیایی که انسان ها و ربات ها در آن در کنار یکدیگر زندگی می کنند. اما سوالی که پیش می آید و انیمه نیز آن را مطرح می کند این است که فرق انسان ها و ربات ها در چیست؟ و آیا ربات ها نیز می توانند همچون انسان ها دارای احساسات و هویت مستقل باشند و همچون دیگر انسان ها در کنار ما زندگی و فعالیت کنند؟
Time of Eve مجموعه انیمیشنی است که در قالب شش قسمت و توسط استودیو Rikka ساخته شده و از تاریخ 1 آگوست 2008 تا 18 سپتامبر 2009 در یاهو ژاپن به نمایش در آمده است. این مجموعه توسط Yasuhiro Yoshiura نویسنده و کارگردان مطرح ژاپنی نوشته شده است. او متولد 1980 در هوکایدو ژاپن و مدیر استودیو Rikka است. از آثار مطرح او می تواند به Time of Eve، Pale Cocoon و Patema Inverted اشاره کرد که توانسته اند جوایز بسیاری را در سطح داخلی و بین المللی کسب کنند. از جمله جوایزی که Yasuhiro Yoshiura توانسته است کسب کند می توان به موارد زیر اشاره کرد :
- جایزه عالی نمایشگاه بین المللی انیمیشن توکیو ، 2003 برای Mizu no Kotoba
- جایزه جشنواره بین المللی فیلم شیکاگو 2013 برای Patema Inverted
- جایزه جشنواره بین المللی کودکان جشنواره نیویورک 2010 برای Time of Eve
- جایزه جشنواره بین المللی فیلم های کودکان نیویورک 2011 برای Time of Eve
- جایزه جشنواره بین المللی فیلم پوسان 2010 برای Time of Eve
- جایزه چهاردهمین جشنواره هنرهای نمایشی ژاپن در بخش انیمیشن 2010 برای Time of Eve
- جایزه جشنواره توکیو انیمه 2010 برای Time of Eve
انیمه Time of Eve مشهورترین اثر Yasuhiro Yoshiura می باشد که جوایز بسیاری را نیز کسب کرده است. این انیمه توانسته است با دریافت نمرات 8.20 از myanimelist ، 7.5 از imdb و 8.8 از anime-planet نشان دهد که انیمه محبوبی در بین مخاطبان خود است. ساخت موسیقی انیمه بر عهده Tohru Okadaو هنرپیشگانی همچون Jun Fukuyama ( در نقش Rikuo Sakisaka ) ، Kenji Nojima ( در نقش Masakazu Masaki ) ، Rie Tanaka ( در نقش Sammy ) و Rina Sato ( در نقش Nagi ) در آن به ایفای نقش بپردازند.
انیمه با تمرکز بر روی شخصیت Rikuo Sakisaka شروع می شود. ریکو دانش آموزی است که در خانه خود یک ربات اندرویدی دارد و در یکی از گزارش های اطلاعاتی ربات خود با مورد عجیبی برخورد می کند که ربات او بدون دستور قبلی از خانه خارج شده و به یک مکان خاص رفته است. همین رفتار ربات اندرویدی باعث می شود که ریکو و دوستش به دنبال این مکان خاص بروند و با کافه The Time of Eve آشنا شوند جایی که ربات ها و انسان ها در آن جا برابرند و هویت مستقل خود را دارند، بدون توجه به این که انسان هستند یا نیستند. فرق اصلی یک ربات اندرویدی و انسان به نوار حالتی است که در بالای سر ربات ها قرار دارد و متمایز کننده یک ربات و انسان است. نواری که همیشه در بالای سر ربات ها وجود دارد و بخشی از هویت ربات ها است. این درحالی است که با وجود این نوار زمانی که ربات ها به داخل کافه می آیند این قابلیت را خواهند داشت که نوار حالت خود را پنهان کنند و تبدیل به انسان شوند. منظور از تبدیل شدن به انسان در انیمه در واقع داشتن هویت مستقل، احساسات، عواطف و شخصیت منحصر به فرد برای خود است. در دنیای بیرون از کافه ربات ها فقط ابزاری هستند که باید بر اساس دستورات داده شده توسط انسان ها عمل کنند و از خود اختیار یا انتخابی ندارند. اختیار و انتخابی که اساس وجود انسان ها است و ربات ها فاقد آن هستند البته فقط در خارج از کافه. در واقع سوال اول در همین رابطه پیش می آید که وقتی انسان ها و ربات ها در داخل کافه و در محیط برابر هستند آیا فرقی بین آن ها وجود خواهد داشت، در حالی که هر دو قدرت انتخاب و اختیار دارند و دارای شخصیت و هویت مستقل هستند؟ آیا در دنیای خارج از کافه مفهوم هویت و شخصیت مستقل برای ربات ها مفهومی دارد؟
اساس کار و فعالیت ربات ها در انیمه بر مبنای سه قانون آیزاک آسیموف نویسنده ژانر علمی و تخیلی و خالق سری کتاب های بنیاد است که این قوانین را در کتاب من ربات برای ربات ها به وجود آورده است. قوانینی که در بسیاری از آثار علمی تخیلی سینما، کتاب ها و حتی در صنعت رباتیک نیز مبنای اصلی قرار گرفته است.
1 - روبات نباید به انسان آسیب برساند، و نه با منفعل ماندن بگذارد که آسیبی به انسان برسد.
2 - روباتها باید از دستورات انسانها اطاعت کنند، مگر آنکه چنین عملی با قانون اول منافات داشته باشد.
3 - روباتها باید موجودیت خودشان را حفظ کنند، مگر اینکه این امر با دو قانون اول منافات داشته باشد.
این سه قانون مبنای اصلی در انیمه هستند که ربات ها ملزم به اجرای آن ها هستند. کافه زمان حوا بر اساس قوانین بالا یک منطقه خاکستری و ناقض قوانین ربات ها است چرا که در این مکان ها ربات ها فاقد نوار حالت هستند و نداشتن این نوار آن ها را کاملا شبیه انسان ها می کند و تشخیص ربات از انسان ناممکن می شود که این عمل ناقض قوانین رباتیک است. هرچند که ربات های اندرویدی و انسان ها کاملا شبیه به یکدیگر هستند ولی در باطن کاملا متفاوت از یکدیگراند. این جاست که انیمه سوال اصلی را برای شخصیت ریکو مطرح می کند که تفاوت یک اندروید و انسان در چیست و چگونه می توان به شناختی از این تفاوت ها رسید. چگونه امکان دارد که ربات ها که در واقع ماشین های ساخت ما هستند و هویت مستقلی برای خود ندارند حال بر خلاف تصور ریکو دارای هویت مستقل نیز می توانند باشند و خود تصمیم بگیرند و خود عمل کنند همانند ربات اندرویدی ریکو که قهوه متفاوتی را برای ریکو می خرد و تعجب ریکو را بر می انگیزد که چگونه ربات اندرویدیش بدون دستور او کاری را انجام داده است.
بخش دوم داستان انیمه به نمایش نوع رابطه انسان ها و ربات ها می گذرد و این که ربات ها و انسان ها چگونه می توانند بدون توجه به تفاوت های خود تعامل برقرار کنند. تعاملی دو طرفه که رابطه انسان و ربات ها را که صرفا رابطه ای یک طرفه و بر پایه ارباب و برده در جهان خارج از کافه است به رابطه ای بین دو فرد یکسان در داخل کافه تبدیل کند. ریکو که تا قبل از آشنایی با کافه، اندروید ها را به خصوص سامی اندروید خود را صرفا ابزارهایی برای انجام دستورات می دیده است بعد از آشنایی با کافه و پی بردن به این که ربات ها نیز می توانند شخصیت مستقل همانند انسان ها داشته باشند دیگر ربات ها را صرفا ماشین های متحرکی نمی بیند و حتی برای ربات خود اسم می گذارد و از او به خاطر فعالیت هایش تشکر می کند. کافه زمان حوا تغییری اساسی در ذهنیت ریکو نسبت به هویت و شخصیت ربات ها ایجاد می کند، هرچند که داشتن این هویت در تضاد با قوانین و عملکرد دنیا در رابطه با ربات ها باشد.
بخش سوم داستان انیمه پیرامون احساسات بین انسان ها و اندروید ها و حتی احساسات بین اندروید ها می گذرد. احساسات می توان گفت تنها تفاوت بین انسان و ربات است چرا که ربات ها فاقد احساسات هستند. ربات ها تنها هوش مصنوعی می باشند که می توانند احساسات را تقلید کنند و نه این که خود دارای احساسات باشند. در واقع احساسات تنها خصوصیت منحصر به فرد انسان ها و موجودات زنده است. این که ربات ها نیز دارای احساسات باشند امری محال است برای این که اگر ربات ها نیز بتوانند احساس داشته باشند آن زمان دیگر چه فرقی بین یک انسان و ربات است. نکته ای که انیمه در بخش سوم خود مطرح می کند این است که انسان ها می توانند نسبت به ربات ها دارای احساس باشند ولی آیا برعکس این جریان نیز می تواند صادق باشد. این که ربات ها نیز نسبت به انسان ها دارای احساس باشند و در درجه ای بالاتر ربات ها نسبت به همنوعان خود نیز دارای احساس باشند. در انیمه نمایش داده می شود که این اتفاق امکان رخ دادن دارد چرا که وقتی ربات ها دارای قدرت انتخاب و اختیار و هویت مستقل باشند پس می توانند دارای احساسات نیز باشند. این در حالی است که در دنیای واقعی این چنین واقعه ای ناممکن به نظر می رسد چرا که وجود احساسات و این که احساسات چه چیزی می تواند باشد برای خود انسان ها نیز غیر قابل درک است و تصور این که چیزی که حتی انسان ها نیز از درک آن عاجز هستند ربات ها بتوانند آن را درک کنند به نظر واقع بینانه نیست.
بخش چهارم داستان به خاطره و محبت در ربات ها اختصاص دارد. ریکو و دوستش ماساکی با ربات قدیمی روبرو می شوند که دور انداخته شده است. این ربات که در گذشته پرستاری از یک کودک را بر عهده داشته است بعد از بزرگ شدن کودک بدون استفاده شده است ولی به جای اوراق شدن، ربات فرار کرده است تا حافظه و خاطراتی که از آن کودک داشته است را از دست ندهد. داستان مخاطب را با این مسئله درگیر می کند که ربات ها نیز می توانند محبت نسبت به انسان ها داشته باشند. همان طور که در بخش قبلش داستان اشاره کرد که ربات ها نیز می توانند احساسات داشته باشند پس داشتن حس محبت نیز می تواند در ربات ها وجود داشته باشد. این ربات قدیمی نیز به علت محبتی که به کودک داشته است نمی تواند اجازه دهد که خاطراتش توسط سازندگانش از بین برود و به همین علت فرار می کند تا بتواند حافظه خود را نگه دارد. حس محبت داشتن یکی از احساساتی است که از قلب انسان ها نشات می گیرد ولی ربات ها فاقد قلب هستند پس چگونه می توانند احساس محبت را درک کنند یا آن را انتقال دهند. پس همان طور که ماساکی می گوید محبت چیزی نیست که ربات ها بتوانند داشته باشند.
بخش پنجم داستان به احساس شادی یا ناراحتی مربوط می شود. همان طور که انسان ها می توانند شاد باشند یا ناراحت شوند ربات ها نیز در انیمه این چنین قابلیتی را دارند. انسان ها می توانند با توجه به داشتن قدرت احساسات دیگران را نیز شاد کنند یا حتی با رفتار خود دیگران را ناراحت و آزرده خاطر کنند. انیمه می خواهد نشان دهد که آیا ربات ها نیز این چنین قابلیتی را دارند و می توانند خوشحالی یا ناراحتی را برای خود و دیگران ایجاد کنند. ربات ها با توجه به قدرت فیزیکی و غیر فیزیکی خود می توانند خیلی راحت تر و سریع تر جایگزین توانایی های انسان ها شوند. همانند رباتی که تنها با شنیدن یک بار آهنگ یک پیانو می تواند در حد یک استاد موسیقی قطعه ای را بنوازد در حالی که یک انسان شاید بعد از چندید سال تلاش بتواند آن قطعه را بنوازد. این تفاوت ها شاید بسیار بزرگ باشند ولی باید در نظر داشت که ربات ها نمی توانند احساسی را که در پشت نواختن آن قطعه موسیقی است را برای شنوندگان ایجاد کنند زیرا ربات ها هر چه قدر هم شبیه به انسان باشند باز نیز ربات هستند.
انیمه در بخش ششم و پایانی خود به دوستی بین انسان ها و ربات ها می پردازد. این که انسان ها و ربات ها می توانند در کنار یکدیگر به زندگی خود ادامه دهند و با یکدیگر تعامل داشته باشند. این دوستی و تعامل زمانی اتفاق می افتد که ربات ها نیز همانند انسان ها هویت و شخصیت مستقل آن ها به رسمیت شناخته شود. بخش ششم داستان ماساکی دوست ریکو را باز گو می کند که یک ربات مدل قدیمی دارد و در کودکی این ربات دوست او بوده است ولی بنا بر دستور پدر او که رئیس کمیته اخلاقی ربات هاست که وظیفه شان جلوگیری از داشتن هویت مستقل برای ربات هاست این دوست دوران کودکی ماساکی دیگر با او حرف نمی زند. همین دلیل باعث شده است که ماساکی فکر کند که ربات ها نمی توانند دوست انسان ها باشند و تنها ابزاری هستند برای خدمت به انسان ها. ولی زمانی که ربات ماساکی برای کمک به ماساکو قوانین صحبت نکردن را می شکند ماساکو متوجه می شود که ربات او تمام این سال ها علارغم صحبت نکردن با او ولی همچنان دوست او بوده و برای مراقبت از او مجبور به صحبت نکردن شده است.
انیمه در پایان داستان خود به این نتیجه می رسد که انسان ها و ربات ها می توانند در کنار یکدیگر زندگی کنند. البته نباید منکر تفاوت ها و صد البته خطرات موجود در این رابطه شد چرا که برتری انسان ها به داشتن احساسات و قدرت انتخاب و اختیار است و اگر روزی این سه عنصر مهم تشکیل دهنده انسان ها به ربات ها نیز داده شود آن زمان دیگر فرقی بین ربات ها و انسان ها نخواهد بود. این شرایط مساوی بودن انسان ها و ربات ها این سوال اساسی را به وجود می آورد که وقتی انسان ها و ربات ها برابر باشند پس دیگر چه لزومی به وجود داشتن انسان ها است؟ ربات ها که خیلی بهتر می توانند نسبت به ما فعالیت کنند، احساسات از خود بروز دهند، قدرت انتخاب و اختیار داشته باشند و زندگی کنند پس با این اوصاف دیگر چه نیازی به انسان ها است.