نقد انیمه Tales from Earthsea
حکایت دریای زمین
خانوم گوین یکی از مشهور ترین نویسندگان ژانر علمی تخیلی در جهان است. نویسنده ای که با کوله باری از تجربه و کسب جوایز متعدد در جشنواره های مختلف همیشه جزو بهترین نویسندگان جهان قرار می گیرد. انیمه حکایت دریای زمین اقتباسی از سری کتاب های مشهور خانوم گوین به نام دریای زمین است که در سال 1968 تا 1990 در چهار جلد به چاپ رسیده است. مجموعه ای بسیار مشهور که جایزه کتاب ملی کودکان آمریکا و همچنین برنده جایزه بهترین کتاب فانتزی جهان شده است. انیمه حکایت دریای زمین اقتباسی ترکیب از این مجموعه چهار جلدی است هر چند که برداشت های بسیاری نیز از مانگای هایائو میازاکی به نام the journey of shuna در آن به چشم می خورد و می توان گفت عملا داستانی متفاوت دارد که فقط فضای روایت داستان از روی کتاب خانوم کوین برداشت شده است. این اثر ساخته گورو میازاکی پسر هایائو میازاکی است. حکایت دریای زمین اولین اثر این کارگردان جوان است که اثری متوسط و گاها ضعیف نسبت به باقی آثار استودیو جیبلی از سوی منتقدان در نظر گرفته شده است.
ساخت این انیمه در ابتدا در بر عهده میازاکی پدر بوده است ولی در نهایت به گورو سپرده شد. این تغییر در حالی رخ داد که این داستان قرار بود پروژه ای بزرگ برای هایائو میازاکی باشد ولی این گونه نشد و سپردن آن به گورو نه تنها مورد موافقت پدر نبود بلکه هایائو از مخالفان سرسخت سپردن این پروژه به گورو بوده است. تا جایی که به نشانه اعتراض حاضر نمی شود هیچ همکاری در این پروژه انجام دهد. انیمه از آن دست آثاری است که بینندگانش به دو دسته تقسیم می شود، یا اثر را دوست دارند یا از آن متفر هستند. انیمه در سال 2006 توانست جزو پرفروش ترین فیلم های ژاپنی شود ولی نتوانست نظر منتقدان را به خود جلب کند. نمرات پایینی که به این اثر داده شده است و همچنین نقدهایی که بر این انیمه وارد است همگی دلالت بر ضعف های بسیار اثر دارند. بی تجربگی گورو در ساخت انیمیشن، عدم انطباق داستان انیمه و کتاب، ضعف در شخصیت پردازی و گذشته شخصیت ها، بزرگ بودن حوادث و پس زمینه ها در داستان اصلی کتاب و نتوانستن انیمه در تصویر سازی این حوادث و پس زمینه ها، عدم پرداخت مناسب به روابط بین شخصیت ها، عدم قهرمان سازی مناسب و ناقص بودن کاراکتر ها و تقلید گورو از اثار میازاکی پدر از دلایلی است که انیمه را تبدیل به کاری ضعیف و حوصله سربر کرده است.
داستان انیمه بر شخصیت پسری به نام آرن متمرکز است که پدر خود را می کشد و برای فرار از سایه خود راهی سرزمینی دیگر می شود که در راه خود با جادوگری به نام اسپاروهاک بر خورد می کند و او می گوید که مشکل او به خاطر بر هم خوردن تعادل در جهان است. همانطور که در بالا گفتم ضعف در شخصیت پردازی و پیشینه شخصیت های انیمه و از همه مهمتر ورود مخاطب به دنیایی که هیچ اطلاعاتی از آن داده نمی شود کاملا ما را سردرگم می کند. سردرگمی که حتی تا پایان انیمه نیز با ما همراه است، ما تا پایان نمی فهمیم که چرا آرن پدر خود را کشت، چرا فرار می کرد و به دنبال چه هدفی بوده است. روندی که درباره باقی شخصیت ها از جمله اسپراهوک و حتی ترو و شخصیت منفی اثر وجود دارد و به هیچ عنوان توضیحی برای رفتار و گذشته شان برای مخاطب وجود ندارد. انیمه صرفا با تصویر سازی زیبا از محیط، طبیعت و تصویر سازی جذاب از اژدهایان درون انیمه توانسته است کمی ضعف های خود را بپوشاند و صد البته نام استودیو جیبلی که تبدیل به برچسبی برای فرار از شکست انیمه شده است. اثری که حتی نامزد بدترین انیمیشن سال ژاپن نیز شده است.
جدا از ضعف های ساختاری بسیار انیمه، اثر می خواهد درباره مفهومی به نام تعادل صحبت کند. تعادلی که در انیمه از آن صحبت می شود و علل همگی مشکلات جهان درون انیمه را در برهم خوردن این تعادل می بیند. مفهوم تعادل درون انیمه از فلسفه چینی و از مفهومی به نام ین و یانگ گرفته شده است. در نگاه این دیدگاه همه چیز در جهان در حال تعادل هستند و هر چیزی ضدی دارد مثل قطب های متضاد و جدایی ناپذیر همچون روز و شب، زندگی و مرگ، روشنایی و تاریکی و غیره. مفهومی که در سکانس رو در رویی دو جادوگر داستان نمایان است، یکی با عصای و نور سفید و دیگری با نور سیاه که نشان دهنده دو عنصر ین ( روشنایی ) و یانگ ( تاریکی ) است. ین و یانگ در فلسفه شرقی به معنای تعادل بین نیروی شر و خیر است، در حالی که در فلسه غرب این موضوع صادق نیست و همیشه خیر بر شر پیروز است. این تفاوت دیدگاه حتی در نمایش اژدهایان درون اثر نیز مشخص است، در ابتدای انیمه ما شاهد مبارزه دو اژدهای سفید و سیاه هستیم. مبارزه ای که در نهایت با زخمی شدن و سقوط اژدهای سفید به درون آب خاتمه پیدا می کند. در فلسفه شرق اژدها نماد خاندان سلطنتنی و موجودی است که باعث خیر و برکت است و می تواند نشانه خوش شانسی باشد. دقیقا برعکس دیدگاهی که در غرب وجود دارد که اژدها را نماد شر و نابودی می داند. از طرف دیگر دایره تعادل ین و یانگ به صورت دو اژدهای سفید و سیاه که در حال مبارزه هستند نیز به تصویر کشیده می شود. دقیقا همچون سکانس آغازین انیمه که دو اژدها را در حال مبارزه نشان می دهد و شکست اژدهای سفید از سیاه به نشانه برهم خوردن تعادل جهان تفسیر می شود و این همان مفهومی است که انیمه سعی بر انتقال آن دارد یعنی بر هم خوردن تعادل جهان.
حکایت دریای زمین از آن دست آثاری است که تنها نام بزرگان را در خود جای داده است. نام هایی همچون جیبلی و میازاکی ولی اثری از بزرگی و خلاقیت این نام ها را نمی توان در اثر دید. تنها چیزی که در انیمه نمایان است یک شکست است برای ضعیف ترین اثر استودیو جیبلی.
نام انیمه: Tales from Earthsea
کارگردان انیمه: Gorō Miyazaki
نویسنده: Gorō Miyazaki
بر اساس طرحی نوشته Ursula K. Le Guin
استودیو سازنده: Studio Ghibli
تعداد قسمت: 1 ( 115 دقیقه )
سال انتشار: July 29, 2006
موسیقی: Tamiya Terashima
فروش: 68 میلیون دلار
دوبلورها: Bunta Sugawara ( در نقش Sparrowhawk ) ، Junichi Okada ( در نقش Prince Arren) ، Aoi Teshima ( در نقش Therru )
امتیاز: myanimelist (7.1/10) ، imdb (6.5/10) ، Metacritic (47%)، rottentomatoes (% 41)
ممنون از نقد جامع تون.