فضا سازی در انیمیشن
فضای یک اثر هنری یا فضای منتسب به یک اثر هنری را میتوان به سه شکل ظاهرا متفاوت تعریف کرد.
1. فضای یک اثر هنری قبل از آفرینش ؛ به معنای مکان و زمان جاری شدن اثر هنری : اثر هنری در چه موقعیتی ، با چه ابزاری و در چه زمانی خلق شده است؟ این اولین سئوالی است که در ابتدا برای مخاطب اثر پیش میآید و به این طریق وارد فضای اثر میشود.
2. فضای یک اثر هنری در هنگام آفرینش به معنای بازنمود واقعی اثر . این فضا حاصل تلاش هنرمند است و با استفاده از مجموعه عواملی که نقش واسطه را بازی میکنند ، به وجود میآید ؛ مثلا در یک اثر موسیقایی مجموعهای از نتها و چیدمان آنها ، در اثر نقاشی مجموعهای از رنگها ، فرمها و ترکیببندی و نهایتاً در یک اثر سینمایی مجموعه عواملی مثل نور ، زاویه دوربین ، ترکیب نما ، عوامل بصری و …
3. فضای یک اثر هنری پس از آفرینش آن که از خالق (هنرمند) مستقل شده . به معنای حال و هوای کلی اثر ، که مخاطب را جذب میکند و او را درگیر مینماید. “اثر هنری همین که آفریده شد ، از دسترس هنرمند و مخاطبانش بیرون میرود ، حتی از بازنمون مادیش استقلال مییابد”.
فضای یه اثر سینمایی
تعریفی که در مقدمه آمد در مورد فضای یک اثر سینمایی (به عنوان یه اثر هنری) نیز صدق میکند. اثر سینمایی قبل از آفرینش و خلق نهایی در مکان و زمان خاصی جاری میشود(به شکل یه فیلمنامه در قالب واژهها و بعد با تعیین مکانی برای فیلمبرداری که اصطلاحا به آن لوکیشن میگویند). در هنگام آفرینش وابسته به مجموعه عواملی است که به آن ، عوامل ساختاری مؤثر در فضاسازی میگوییم و مخاطب با آن ارتباط برقرار میکند، جذب آن میشود ، تحت تأثیرش قرار میگیرد و آن را قضاوت می کند “آن فیلم فضای ترسناکی داشت یا این فیلم حال و هوایی رومانتیک دارد و …”.
مکانهای سینمایی را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. آنهایی که مکان واقعیاند یعنی جایی (لوکیشن) که کارگردان انتخاب میکند و عوامل صحنه را به آنجا گسیل می دارد (تصویر1). دیگر آنهایی که مکان بازسازی شده هستند. دکورهایی که به طور مصنوعی ساخته میشوند ، حال یا به شکل کاملا واقعی و یا به شکل مجازی توسط نرمافزارهای کامپیوتری (تصویر 2) و بالاخره آنهایی که مکانهای تلفیقیاند یعنی ترکیب تکورهای واقعی با طبیعت و اشیای اطراف (تصویر3) و یا تلفیق محیط سه بعدی مجازی (کامپیوتری) و فضای واقعی اطراف ( تصویر4).
اما آنچه خلق فضای یه اثر سینمایی را از بقیه هنرها متمایز می کند این است که خالق آن باید دریچه نگاه خود را بسیار گسترده و متعدد کند. او فضای اثرش را از دریچه تصویر ، فرم ، رنگ ، ترکیببندی وکادر (هنر نقاشی و مجسمهسازی)، متن (داستان و سناریو هنر ادبیات و نمایش) ، حرکت(هنر رقص و تئاتر) و صدا(هنر موسیقی) میبینید، به این ترتیب برای خلق فضای فیلمش این دریچهها را با ذهنیت کلی خود در یک راستا قرار داده و به یک سبک اجرایی خاص دست مییابد. به عنوان مثال اگر فضای ذهنی او فضایی موهوم و تیره و تار باشد می تواند از یک داستان اکسپرسیونیستی تأثیر بگیرد ، فرمها ، نور و رنگ و ترکیببندی فریمها و پلانهای خود را تحت تأثیر نقاشیهای اکسپرسیونیستی بیافریند و از یک موسیقی اکسپرسیونیستی به عنوان موزیک متن استفاده کند. همچنین میتواند صداها را به نحوی اغراقگونه و توهمزا خلق کند و از بازیگرانش بخواهد که حرکات و بازی خود را با نورپردازی ، رنگ و فرم دکور و فضاها هماهنگ کنند.
“اصولا هر جا که بحث فضا در سینما در میان می آید ، بلافاصله نکاتی را که در محدوده مکان و محیط تصویری گنجانده می شود در بر می گیرد و مباحث بر عوامل نشان دهنده مکان و سازنده محیط بصری جلوی دوربین متمرکز می شود. فضاسازی سینمایی به مجموعهای گفته میشود که تاثیر یک فیلم را بر ذهن تماشاگر شکل میدهد. بنابراین عواملی چون مکان و عوامل سازنده ساختار مکانی یک فیلم ، جزء کوچکی از مقوله کلی به نام فضاسازی سینمایی را شکل میدهد.”
تصویر شماره (1)
تصویر شماره (2)
تصویر شماره (3)
فضای یک فیلم زنده نه تنها وابسته به عوامل سازنده مکان فیلمبرداری (نور و ترکیببندی و رنگ و …) است بلکه فرآیند تدوین و مونتاژ هم در ایجاد تصویر مجازی فضاها در ذهن مخاطب فیلم بسیار مؤثر است. “سینما از طریق دو روش عمده به زبان قراردادی دست یافت ؛ اول اینکه فیلمساز از توانایی کنترل بر روی بسیاری از صحنههای شکلگرایانه تصویر برخوردار گشت تا به تصویر واقعیت ، شکل دلخواه را بدهد. دوم این که فیلمساز توانست از طریق تدوین شکلگرایانه (مونتاژ) به تصاویر زمینه دلخواه را بدهد. در مورد اول سینماگر میتواند عواملی مثل نور ، مقیاسها ، ترکیب تصویری ، خاکستریها ، ارائه بعد سوم در پرسپکتیو و انتزاع را در اختیار گیرد و در مورد دوم سینماگر مفهوم روایتی یا استدلالی تصاویر سبکیافته را با کنترل ریتم و زمینه آن بنا مینهد.
فضاسازی در سینمای انیمیشن مثل هر اثر سینمایی دیگر نشات گرفته از طرح داستانیای است که ابتدا در ذهن خالق آن اثر به صورت بالقوه وجود دارد و سپس به شکل یک فیلمنامه در قالب کلمات و واژهها ظهور مییابد (در صورت اقتباسی بودن فیلمنامه ، سبک و سیاق یک داستان و فضای ذهنی نویسنده آن نیز میتواند نقش به سزایی در خلق تصویری این فضاها داشته باشد.) کارگردان یا خالق اثر در گام اول سعی میکند به فضای آفریده شده در ذهنش عینیت بخشد. برای او نسبت به خالق یک اثر سینمایی زنده امکانات بیشتری برای خلق فضاهای مختلف مهیاست . دنیای فراواقعی (مجازی) انیمیشن راه را برای خلاقیت در تعیین موقعیت و مکان باز میکند . به عنوان مثال در سینمای زنده حتی برای قرار گرفتن دوربین و تصویربرداری در پلانهای مختلف محدودیتهایی وجود دارد که در سینمای انیمیشن بیمعناست.
به این ترتیب شکل حضور یک ایده در قالب یک فیلم انیمیشن بسیار متنوع است ( ما آن را تکنیکهای انیمیشن می نامیم) ، و کارگردان با مشخص کردن تکنیک فیلم ، اولین تصمیم خود را برای فضاسازی (عینیت دادن به ذهنیاتش در مورد فضا) میگیرد.
به طور مثال وقتی میگوییم فلان ایده یا طرح یا فیلمنامه را میتوان به شکل عروسکی ساخت ، در حقیقت راجع به شکل ظهور آن تصمیم گرفتهایم. در این حالت فضاهای فیلم را باید توسط دکورها و عروسکها (با ابعاد تقریبا مشخص) عینیت داد و به تصویر کشید . یا برای فیلم دیگری با تکنیک انیمیشن روی طلق (سل انیمیشن) فضاها به صورت دو بعدی به شکل فریمهای نقاشی شده خلق میشوند. به این ترتیب میتوان گفت پس از مشخص شدن تکنیک ، سبک و نوع نگاه خالق اثر در اجرا و ساخت فیلم ، تکلیف فضای فیلم و شکل اجرایی آن روشن میشود. به طور مثال در یک فیلم با سبک و نگاه سوررئالیستی شکل اجرایی تصاویر یا اتودهای اولیه فضاها حالتی رویاگونه و موهوم (سوررئالیستی) پیدا میکند ، یا اگر ذهنیت اولیه خالق اثر و نوع نگاه او به موضوع خیلی رومانتیک باشد ، فضاها حسی رومانتیک را باید منتقل میکند.
جایگاه فضاسازی در ساختار تولید فیلم انیمیشن
اصولا ساخت هر فیلم انیمیشنی دو مرحله کلی پیش تولید و تولید را پشت سر میگذارد (که البته این تقسیمبندی در مورد فیلمهای زنده نیز صدق میکند). پیش تولید فیلم انیمیشن شامل مراحلی چون فیلمنامه ، استوری بورد ، دیزاین (برنامهریزی برای طراحی و تعیین سبک و تکنیک فیلم) و لیاوت . و تولید آن شامل متحرکسازی ، اجرای پسزمینه ، کمپوزیت ، تدوین نهایی ، صدا و میکس میشود. به طور معمول در اغلب فیلمهای انیمیشن به خصوص انیمیشنهای بلند ، اینها مراحل کلی ساخت فیلم هستند که البته با توجه به تکنیک عروسکی ، مرحله لیاوت آنچنان که در یک فیلم با تکنیک سل انیمیشن معنی میشود ، معنا و مفهومی ندارد. در حالیکه در انیمیشنهای دو بعدی فیلدها تکلیف اندازه نماها را مشخص میکنند.
در مرحله پیش تولید ، فیلمنامه برای تصویری شدن و دکوپاژ نهایی (زمانبندی) به دست فرد یا افرادی میرسد تا استوریبورد را تهیه کنند. از طرفی کارگردان (همزمان با مرحله استوریبورد) همراه با کارگردان هنری اولین قدمها را برای عملی کردن تصمیم خود راجع به سبک و تکنیک کار برمیدارد و اینجاست که دیزاین یک اثر انیمیشنی شکل میگیرد. اتودهای اولیه از کاراکترها و فضاهای فیلمنامه فقط به این هدف خلق میشوند تا به یک هماهنگی بصری برسند و بیننده بتواند ارتباط تصویری مطلوبی با اثر انیمیشنی برقرار کند. در پروژههای بزرگتر ، در فیلمهای بلند تلویزیونی یا سینمایی انیمیشنی ، دیزاین یا همان حال و هوای بصری و سبک و سیاق تصویری فیلم به دست هنرمندانی که تحت نظارت کارگردان و کارگردان هنری کار میکنند ، تکمیل میشود. این گروه بنا به قابلیتهایشان به دو دسته مجزا تقسیم میشوند. گروه طراحان کاراکتر و گروه طراحان فضا هر دو گروه برای ایجاد حس بصری مشترک میان کاراکترها و فضاها کاملا هماهنگ عمل میکنند و اصطلاحا مطابق دیزاین مشخص شده و در چارچوب یک اسلوب مشخص (سبک و تکنیک از پیش تعیین شده) مدلهای خود را طراحی میکنند. کاراکتر و فضا ، ابتدا در دو عامل مهم بصری یعنی فرم و رنگ به هماهنگی میرسند. به عبارتی اکسپرسیو یا بیان فرمی و رنگی موجود در کاراکترها باید با همین نوع بیان در فضا یکی باشد. به عنوان مثال با دقت در کاراکترهای فیلم انیمیشنی “هرکول” ساخت استودیو دیزنی و هماهنگی آنها با فضاهای اطرافشان ، نقاط مشترک زیادی میان اکسپرسیو خطوط و رنگها در کاراکترها و فضاها میتوان یافت.(تصویر5)
تصویر شماره(5)
نمونههای ناموفق را هم میتوان مثال زد که عدم هماهنگی میان طراحی کاراکتر و فضا ناهمگونی بصری ایجاد کرده و بیننده را دچار مشکل میکند و او را نسبت به اثر دلزده مینماید. اما این نوع بیان مشترک به لحاظ بصری و حسی ، از کجا نشأت میگیرد؟ میتوان گفت منشا آن رابطه تنگاتنگ بین طرح و متن اولیه ، ذهنیات کارگردان و مخاطب است. این عناصر هستند که سبک و تکنیک یک فیلم انیمیشن را مشخص میکنند.
“ویژگیهای تکنیکی ، ویژگیهای مفهومی را آشکار میکنند”. از این جمله در مییابیم که اجرای تکنیک متناسب در خلق یک فیلم تا چه حد به بیان آن فیلم و انتقال پیام درونی آن به مخاطب کمک میکند. در یک فیلم انیمیشن نیز تصمیم درست در استفاده از تکنیکهای متنوع اجرایی به خصوص در مرحله خلق فضاها و پس زمینهها باعث جذابیت بصری فیلم میشود و ارتباط بیننده با پیام و یا داستان فیلم را تضمین میکند. تکنیک فضاسازی برای یک فیلم انیمیشن کاملا تابع تکنیک و سبک کلی (نوع دیزاین) آن فیلم است ، و برای هر فیلم انیمیشن با یک تکنیک خاص تکنیکهای متفاوت فضاسازی وجود دارد. به عنوان مثال فقط برای تکنیک سل انیمیشن میتوان از روشهای منطقی چون آبرنگ ، اکریلیک ، پاستل و … برای نقاشی پس زمینهها و فضاها استفاده کرد( این تکنیکها بسیار شبیه به تکنیکهای نقاشی یا تصویرسازی روی یک سطح دو بعدی است). یا برای ساخت دکور و فضاهای یک انیمیشن عروسکی میتوان از مواد و مصالح مختلفی استفاده کرد و به تکنیکهای متنوعی دست یافت
فضای یک اثر سینمایی در تمامی مراحل خلق آن اثر ، از هنگام نگارش فیلمنامه تا تدوین نهایی فیلم ، شکل میگیرد. با وجود اینکه خلق فضای فیلم به متن روایت آن وابسته است اما در نهایت ، صدا و مونتاژ نیز در شکلگیری آن مؤثر خواهند بود. به این ترتیب میتوان مراحل خلق فضا را در یک اثر سینمایی به سه مرحله کلی تقسیم نمود: متن ، تصویر و صدا.
آنچه از فضای فیلم در جلوی دیدگان ما گسترده میشود در مرحله تصویر شکل گرفته است که عوامل منطقی در شکلگیری آن مؤثر است. در سینمای زنده در قالب طراحی صحنه و به طرق مختلف (لوکیشن ، طراحی دکورهای مصنوعی و تلفیقی و …) و در سینمای انیمیشن در قالب طراحی پس زمینه یا ساخت دکورهای مینیاتوری (عروسکی) مفهوم پیدا میکند. انیمیشن را سینمای نقاشی متحرک نیز نامیدهاند. شاید حساسیت بصری موجود در یک فیلم انیمیشن با یک تابلوی نقاشی برابری کند. و این خود دلیلی است برای حساسیت و ضرورت برنامهریزی در طراحیهای اولیه یک فیلم انیمیشن که آن را به دیزاین فیلم تعبیر میکنند. بسیاری از فیلمهای کوتاه و یا بلند انیمیشنی بدون توجه به این مهم ساخته شدهاند و اغلب ، مخاطبان خود را از دست دادهاند. کارگردان و کارگردان هنری در یک فیلم انیمیشن باید بتوانند به یک هماهنگی مناسب در تکنیک فیلم و طراحی فضاها و کاراکترهای آن برسند. این تعیین سبک و سیاق برای خلق فضاها و کاراکترها (یا همان دیزاین یک فیلم) به طرح یا متن اولیه ، ذهنیات کارگردان و مخاطب اثر بستگی مستقیم دارد.
به این ترتیب دیزاین موفق برای یک فیلم انیمیشن که خلق فضاهای اولیه آن را نیز شامل میشود ، در درجه اول برخاسته از طرح یا متن اولیه است. در مرحله بعد خواستهها و ذهنیات کارگردان را شامل میشود و نهایتا باید نظر مخاطب را جلب کند و این در حالی است که هر فیلم انیمیشن مطابق با طرح اولیه خود نوع مخاطبش را نیز تعیین کرده است.
منبع : artgolestan.ir