نکاتی درباره دستور زبان فارسی
در مورد نکات مربوط به دستور زبان فارسی، مطالعه شیوه نامههایی که مورد تأیید فرهنگستان زبان و ادب فارسی است، توصیه میشود. در اینجا به طور خلاصه به موارد مهمتر در این زمینه اشاره می کنیم.
ترتیب اجزای جمله:
درمورد ترتیب اجزای جمله بهتر است که از موارد زیر تبعیت کنیم:
- نهاد (فاعل یا مستندالیه) در اول جمله میآید.
- فعل در آخر هر نوع جمله میآید.
- مفعول، بیفاصله بعد از فاعل میآید.
- مکان مسند، بیفاصله قبل از فعل است.
- قید زمان را میتوانیم در اول جمله یا بعد از نهاد جمله بیاوریم.
- سایر قیدها و متممها میان نهاد و فعل قرار دارند.
* هنگامی که جمله با یکی از این کلمهها شروع شود: اگرچه، گر چه، هر چند، هر چند که، با این که، با وجود این که، با وجود آن که، در آغاز جمله دوم، حرف ربطی لازم نیست: «اگر چه بارها گفتهام، ولی باز هم میگویم.» صحیح نیست و کلمه «ولی» باید حذف شود.
«هر چند که بارها به دیگران محبت کردهاید، لیکن باز هم محبت کنید.» نادرست است و کلمه «لیکن» باید حذف شود.
«باید»، «میباید»، «بایست»، «بایستی» و «میبایست»
1- فعل «باید و میباید» را برای زمان حال و آینده به کار ببریم:
«فردا باید درسم را بخوانم.»
«فردا میباید درسم را بخوانم.»
2- فعلهای «بایست، میبایست و بایستی» را برای زمان گذشته اختصاص بدهیم و با فعل ماضی استمراری به کار ببریم:
«دیروز میبایست درسم را میخواندم.»
دیروز بایست درسم را میخواندم.»
3- گفتن این جمله «بایست درسم را بخوانم» اگر با قید «دیروز» همراه شود، چون برای زمان گذشته است، اشکالی ندارد؛ درست مانند جمله «میخواستم درسم را بخوانم.»
تطبیق فعل و فاعل از نظر تعداد
* اگر نهاد جمله جاندار باشد، لازم است که فعل جمله متناسب با آن باشد؛ یعنی، با نهاد مفرد، فعل مفرد، و با نهاد جمع، فعل باید به صیغه جمع باشد: «انسان پاک رستگار میشود.» یا «انسانهای پاک رستگار میشوند.»
* به عنوان احترام، میتوانیم برای نهاد مفرد، فعل جمع بیاوریم: «آقای … از دانشمندان معروف هستند.»
* در سایر موارد، میتوانیم فعل را در هر حال مفرد بیاوریم و یا این که مطابق روش مذکور، فعل و فاعل را با هم مطابقت کنیم.
* برای اسمهای جمع؛ یعنی، اسمهایی که بدون علامت جمع، مفهوم جمع داشته باشند، مانند: لشکر، سپاه، گردان (واحد نظامی)، گروهان، قبیله، گروه، طایفه و مانند اینها، آوردن فعل جمع یا مفرد، هر دو رواست:
«لشکر 77 خراسان با دشمنان میجنگد.»
«لشکر 77 خراسان با دشمنان میجنگند.»
* البته برای این گونه کلمهها در صورتی که علامت جمع داشته باشند، باید فعل جمع آورده شود:
«قبیلهها به ییلاق رفتند.»
«لشکرهای اسلام با دشمنان میجنگند.»
* امروز برای اسم جمع «مردم» تنها فعل جمع به کار برده میشود.
* برای ضمیرهای مبهم «هر یکی و هر کدام و هیچ کدام» میتوانیم فعل جمع یا مفرد بیاوریم، اما در چند جمله پی در پی باید یکسان عمل کنیم:
«هر یک وارد شد، در جایش نشست.»
«هر یک وارد شدند و در جایشان نشستند.»
* اگر این کلمهها با کلمه «از» همراه شوند، فقط فعل مفرد میگیرند:
«هر کدام از مهمانان که وارد شد، در جایش نشست.»
کاربرد درست فعل مرکب
1- آوردن حرف «را» میان دو بخش فعل مرکب روا نیست:
«دبیر، این توضیح را داد» غلط است، زیرا عمل «دادن» در مورد «توضیح» صورت نمیگیرد. «دبیر، این را توضیح داد» درست است.
«او مصلحت کار را چنین دید» اشتباه است، زیرا دیدن اتفاق نمیافتد. «او کار را چنین مصلحت دید» درست است.
2- برای شناختن فعل مرکب، باید توجه کنیم که هر گاه کلمه پیش از فعل، معنای اصلی فعل را عوض کرده باشد، آن دو کلمه با هم یک فعل مرکب را تشکیل میدهند:
نان خورد، آب خورد و میوه خورد، هیچ کدام فعل مرکب نیستند، برای این که عمل خوردن در هر سه مورد انجام شده است، اما در این موارد: تاب خورد، پیچ خورد، قسم خورد، غصه خورد و سوگند خورد، همه فعل مرکب هستند، چون عمل خوردن در مورد هیچ کدام اتفاق نیفتاده است. نمونههای دیگر را دریابید: پند دادن، گواهی دادن، فریب دادن، رنج دیدن، صلاح دیدن، آگاه ساختن، شتاب کردن، درد کشیدن، آرام گرفتن، سعی کردن، بنا نهادن، خبر یافتن، قرار یافت.
شکل درست برای وجه وصفی فعل در جمله
1- در مثالهای: «او کتاب را برداشته و خواند.» و «او کتاب را برداشته و میخواند.»
چون فعل معین- که در جمله اول حذف شده است- در فعل جمله دوم وجود ندارد، فعل جمله نخستین، در وجه وصفی است و بعد از آن، آوردن حرف «و» جایز نیست و شکل درست آنها چنین است:
«او کتاب را برداشته، خواند.»
«او کتاب را برداشته، میخواند.»
2- شکل وجه وصفی برای همه اشخاص یکسان است؛ مانند: «آنان کتاب را برداشته، خواندند.»
*توجه: «نمودن» به معنی نشان دادن است و برای انجام کار نباید آورده شود. مثل: کار نمودن که غلط است و کارکردن صحیح میباشد.
* کلیه اسامی خارجی در متن به فارسی نوشته میشود و بار اول آن اسم داخل گیومه « » آمده و معادل لاتین آن یک بار در پاورقی ذکر گردد.
* برای کلماتی که به شکلهای مختلف میتوان نوشت باید در یک مجله یا کتاب وحدت رویه باشد. مثلاً والت دیسنی یا والت دیزنی در سراسر یک مجله یا کتاب به یک شکل نوشته شود. در پیلبان سوابق کلمات را هم در نظر داشته باشند.
* تیتر مطالب باید بدون فعل، مختصر، گویا و بیانگر محتوای آنباشد.
* اسامی اشخاص، فیلم، ... برای بار او در متن باید داخل گیومه باشد و دفعات بعد لازم نیست در یک متن آن اسامی داخل گیومه باشد.
* معمولاً در تألیف باید شماره منابع استفاده شده در انتهای پاراگراف یا خط مربوط به آن ذکر گردد.
* در نوشتن منابع مورد استفاده باید توجه شود؛ اگر در نوشتن آن منبع چند نفر نقش داشتهاند نام تمام افراد به صورت نام خانوادگی کامل در ابتدا و حروف اول نام بزرگ ذکر میگردد. مثلاً: محمدی، ج و اسدی، م...
* تمام افرادی که در متن به آنها اشاره شده یا از آنها اظهار نظر یا نقل قول میگردد و در قسمت منابع مورد استفاده باید بیاید.
* چکیده یا اشاره: باید خلاصهای از مطلب و دربرگیرنده محتوای آن باشد.
* در نوشتن مطلب علاوه بر صحیح نوشتن کلمات و جملات وحدت در رویه و یکسان نوشتن کلمات موجب ایجاد هارمونی و ساختار خوب اثر میگردد.
* پانویس در مقالات در انتهای مطلب و قبل از منابع میآید؛ ولی در کتاب در پایین هر صفحه آورده میشود.
طریقه نوشتن بعضی از کلمات
* وقتی کلمه به «ا» یا «و» ختم میشود، «است» بعد از آن بدون «الف» میآید مثل داناست- زیباست- خوشروست- نیکوست.
در بقیه موارد با «الف» میآید مثل کدام است- باز است-زنده است.
* اسامی خاص: مصطفی- مرتضی- موسی ... به همین صورت نوشته میشوند، مگر به دنبال آنها «ی» مصدری یا نسبت یا نکره بیاید که به شکل زیر نوشته میشود:
مصطفایی- مرتضایی- مجتبایی.
یا مضاف واقع شوند و بعد از آنها صامت میانجی و کسرة اضافه بیاید در این صورت به شکل زیر نوشته میشوند:
عیسای مریم- یحیای برمکی- موسای کلیم.
* اسمهای خاص اسماعیل- اسحاق- رحمان- هارون- به همین شکل صحیح است و شکل اسمعیل- اسحق ..... غلط میباشد.
اسامی کاووس- سیاووش- داوود و ... به همین شکل صحیح است.
*هر چند هر کسی نام خود را حق دارد به هر صورت که میخواهد بنویسد و ویراستار حق ندارد نام نویسنده یا مترجم کتاب را طبق قواعد اصلاح کند.
ام، ای، ایم، اید
* پس از کلمهای قرار بگیرند که مختوم به حرف صامت یا مصوت مرکب «ow» باشد، حرف «الف» حذف و باقیمانده به حرف صامت میچسبد:
خشنود + م خشنودم خوشحال + ای خوشحالی
رهرو + اید رهروید خندان + ایم خندانیم
* پس از کلمهای قرار بگیرند که مختوم به «هر» غیر ملفوظ باشد «الف» آنها باقی میماند:
آزاده + ام آزادهام فرزانه + اید فرزانهاید
* پس از کلمهای قرار بگیرند که مختومه به مصوت «ا» یا «و» باشد، الف آن تبدیل به «اﯿ» میشود.
دانشجو + ایم دانشجوییم توانا + ام توانایم
* پس از کلمهای قرار بگیرند که مختوم به مصوت «ی» باشد، عین مورد فوق عمل میشود جز این که مصوت «ی» از کلمه قبل حذف شود.
ایرانی + ام ایرانیم ایرانی + ایم ایرانییم
اند
* وقتی که کلمه پیش از «اند» (سوم شخص جمع مضارع فعل «بودن») به «ا»، «و» مختوم باشد، «اند» به صورت زیر نوشته میشود:
توانایند- دانشجویند.
* بعد از حروف منفصل د، ذ، ر، ز، ژ، و، «اند» به صورت «ند» نوشته میشود مثل خشنودند، نافذند، مسرورند، کار سازند، دیوند، رهروند.
* در بقیه موارد باید به صورت جدا از کلمه قبل نوشته شود.
خنداناند- مؤدباند- مستضعفاند- راضیاند.
این و آن
* این وآن (ضمیر و صفتهای اشاره یا مبهم) جدا از کلمه بعد نوشته میشوند؛ این همه- آن را- آنگاه- این است- آن گونه.
* کلمه مرکبی که با یکی از کلمههای «این» و «آن» ساخته شده باشد تابع قاعده کلمات مرکب است و سر هم نوشته میشود؛ اینجا- آنجا- آنچه- اینکه.
* اینجا و آنجا فقط در صورتی که کلمه هم قبل از آنها بیاید جدا نوشته میشود؛ همین جا- همان جا مگر کلمه «هم» تکرار شود مثل هم اینجا بودهایم و هم آنجا.
* ترکیب «آنکه» اگر به معنای «آن کس که» باشد جدا نوشته میشود؛
آن که در بحر ملزم است غریق چه تفاوت کند ز بارانش
* هرگاه میان حرف اضافة «به» و یکی از کلمههای «این» و «آن» صامت میانجی «د» بیاید کلمه مجموعاً چنین نوشته میشود؛ بدین، بدان.
«ب»
* «ب» (جز پیشین فعل) پیوسته به فعل نوشته میشود:
ببینم (صحیح) بهبینم (غلط)
بنشستی (صحیح) بهنشستی (غلط)
* هنگامی که فعل با حرف «آ» آغاز شود با پیوستن «ب» به سر آن، علامت مد «~» حذف و صامت میانجی «ی» میان «ب» و «آ» اضافه میشود. بیاموز- بیاورید
* وقتی فعل با حرف «ا» (بی مد «~») آغاز شود «ا» حذف گشته «ﯿ»میانجی صامت اضافه میشود مثل بیندازیم؛ بیفکنید، بیفشانی.
* حرف »به» (حرف اضافه) جدا زا کلمه بعد نوشته میشود مگر در کلمه «بجز» به او، به پرویز، جا به جا، یک به یک، در به در، خود به خود، به طرف، به سوی.
*بهوش، بجا (شایسته)، بسزا- بسامان- بشرح- بنام- بقاعده- بهنجار
* حرف «ب» که در اغاز بعضی از ترکیبهای عربی میآید از نوع حرف «جر» است و پیوسته نوشته میشود:
بشخصه- برأیالعین- بعینه- بنفسه- بذاته- ما بازاء.
*حرف اضافه «به» هنگامی که قبل از ضمایر سوم شخص و قبل از ضمایر «این» و «آن» قرار میگیرد، گاهی با صامت میانجی «د» نوشته میشود:
بدو- بدیشان- بدین- بدان- بدانها
*«بی» معمولاً جدا از کلمه بعد نوشته میشود:
بیقرار- بیدرنگ- بیگناه- بیسواد- بیشعور- بیقاعده- بیحوصله- بی چون و چرا.
استثنا کلمات «بیخود، بیهوده، بیعار، بیکار، بیجا، بیزار، بیچاره، بیداد، بیراه، بیراهه، بینوا» باید سر هم نوشته شود.
تر، ترین
* پسوندهای «تر»، «ترین» به کلمه پیش از خود میچسبند. آسانتر- سیاهتر- نزدیکتر.
* در صورتی که کلمه پیش از «تر»، «ترین» به حرف «ت» ختم شده یا کلمه مرکب باشد این دو پسوند؛ بیکستر- جانگاهتر- خشمگینترین- خطرناکتر.
همزه بعد از حرف «ا» میآید در کلمات مرکب به صورت «ی» نوشته میشود.
املای کلمه
اجزای کلمه مرکب معمولاً پیوسته به هم نوشته میشود:
بزرگداشت، پنجساله، دستفروش، دوستکام، نگهداری، همخوانی، یکشنبه، خوشخو، هموطن.
* کلمه مرکبی که پیوسته نوشتن دو جز آن سبب اشتباه یا دشواری در نوشتن وخواندن کلمه شود بهتر است جدا نوشته شود.
مثل: زیست شیمی- مشتق پذیر- .........................- هم منزل- خوش سخن- خوش شرب- صاحب سخن.
* کلمه مرکبی جزء دوم آن با «آ» شروع شود معمولاً پیوسته نوشته شده و مد حذف میگردد؛ مثل: پیشامد- پیشاهنگ- خوشامد- خوشایند- دلارام- راهاورد.
در این مورد هم اگر کلمهای پیوسته نوشتن آن سبب اشتباه یا سختی در خواندن آن شود باید جدا نوشته شود.
منبع : نشریه پیل بان