A.M Bahamir

امیرمحمد بهامیر؛ روزنامه‌نگار

A.M Bahamir

امیرمحمد بهامیر؛ روزنامه‌نگار

سلام خوش آمدید

موتیف

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ب.ظ

موتیف:
- یک مضمون، تِم، ایده و ... که در موسیقی و آثار ادبی و هنری تکرار می‌شود.
- یک فرم یا شکل خاص و یا تکراری در یک طرح؛ مثلاً در یک نقاشی یا روی کاغذ دیواری
- یک مقصود یا خصیصه‌ی غالب بر مقصود و خصیصه‌های دیگر

اساساً واژه‌ی موتیف می‌تواند معانی مختلفی داشته باشد، اما در سرزمین داستان بهترین تعریف برای موتیف، تعریف اول بین موارد بالا می‌باشد؛ چیزی نمادین که دائماً سر و کله‌اش پیدا می‌شود تا تِم اصلی اثر را تقویت کند. عموماً این "چیز" یک جسم فیزیکی است، ولی موتیف می‌تواند خود را از راه‌های دیگر – مثلاً از طریق دیالوگ –  نیز نشان دهد یا حتی می‌تواند یک موتیف دوگانه باشد؛ مثل طرحی روی یک مبل، نشانی روی پیراهن قهرمان یا یک شعار/برچسب تبلیغاتی پشت کامیون/ماشین شخصیت اصلی.

بعضی مواقع تشخیص دادن این که چه چیزی موتیف محسوب می‌شود و چه چیزی خیر دشوار است. ویژگی اصلی آن‌ها این است که بیشتر از یک بار پدیدار می‌شوند و به نوعی حاکی اهمیت می‌باشند. یک صدف حلزونی  به تنهایی موتیف محسوب نمی‌شود، ولی اگر چند دقیقه بعد یک تابلوی نقاشی از دریا و یک آکواریوم پر از ماهی‌های تزئینی نشان داده شوند، صدف حلزونی به یک موتیف تبدیل می‌شود. این اشیاء در کنار هم تِم "دریا" را تقویت می‌کنند.

به طور کلی موتیف از سه طریق به کار گرفته می‌شود:
- یک شیء واحد یا مجموعه‌ای از اشیاء به شدت شبیه به هم که به دفعات متعدد در طول داستانِ نمایشنامه/فیلم/رمان پدیدار می‌شود. در این روش خود شیء به شدت مورد تاکید قرار می‌گیرد، به طوری که شاید حتی چیزی که قرار است شی‌ء نماد آن باشد تحت‌الشعاع خود آن قرار گیرد.
- مجموعه‌ای از اشیاء یا نمادهای مربوط به هم که پشت سر هم پدیدار می‌شوند. معمولاً این محبوب‌ترین گزینه است، چون در آن هم خود موتیف اهمیت پیدا می‌کند و هم تاکید اصلی روی تِم باقی می‌ماند.  
- مجموعه‌ای از اشیاء که در نگاه اول به هم مرتبط به نظر نمی‌رسند، ولی اگر با دقت بیشتری آن‌ها را بررسی کرد، یک شباهت زیرپوستی دارند که تِم را تقویت می‌کند. مثلاً یک گربه‌ی سیاه، نمک ریخته شده و چتری که در یک محیط بسته باز باشد همگی به تِم بدبیاری اشاره می‌کنند. نسبت به دو مورد قبلی یافتن این گونه موتیف‌ها سخت‌تر است و به دقت بیشتری نیاز دارد.

در ادبیات، تلویزیون یا سینما در موارد بسیار بسیار نادری پیش می‌آید که خود موتیف تِم داستان است. مثلاً نشان دادن یک رز پژمرده در باغ یک خانه حاکی از این است که رابطه‌ی رمانتیک زوج ساکن در آن شکراب است، ولی در داستانی که مضمون اصلی آن باغبانی باشد، نشان دادن رز پژمرده نشان‌دهنده‌ی عدم توانایی باغبانی است که مسئولیت نگه‌داری از رز را بر عهده دارد. همان‌ طور که از مثال مشخص است، استفاده از موتیف به صورت نمادین بسیار رایج‌تر از از استفاده از آن به عنوان تِم می‌باشد.

تفاوت بین موتیف و نماد:
- نماد یک شیء، عکس، واژه یا صدا است که نماینده‌ی چیز دیگری می‌باشد. موتیف یک تصویر، واژه، سخن، صدا، عمل یا یک ابزار تصویری یا ساختاری دیگر است که هدف استفاده از آن توسعه‌ی یک تم می‌باشد.
- یک نماد می‌تواند یک یا دوبار تکرار شود، ولی یک موتیف دائماً در حال تکرار شدن است.
- نماد می‌تواند به درک چیزی مثل منظور یا ایده کمک کند، ولی کار موتیف این است که به ما کمک کند پی ببریم اثر ادبی مربوطه کلاً راجع به چیست.
- معنی یک نماد به تاریخچه و هدف از استفاده‌اش در اثر ادبی بستگی دارد، ولی معنی موتیف به نحوه‌ و چگونگی استفاده‌اش در آن اثر وابسته است.

تعدادی از موتیف‌های رایج:
- حیواناتی مثل گرگ، عقاب، مار، کلاغ و ...
- حروف، اعداد و نشانه‌های مرموزی که به تدریج معنیشان مشخص می‌شود.
- صفحه‌‌ی شطرنج و مهره‌های آن
- ساقه‌‌ی گیاه و گندمی که آرام تکان می‌خورد و عموماً نشانه‌ی آرامش است. گاهی حشره‌ای هم رویشان دیده می‌شود.  
- شکوفه‌هایی که در هوا معلقند. بستگی به موقعیت استفاده می‌توانند نشانه‌ی شادی یا غم باشند. بیشتر در انیمه از این موتیف استفاده می‌شود.
- صورت‌های فلکی
- ساعت شنی. تقریباً در همه‌ی موارد پس از این که شن‌ها کاملاً از یک طرف به طرفی دیگر ریخته شوند، اتفاقی ناگوار رخ می‌دهد.
- پَر. اگر سفید باشد، نشانه‌ی پاکی و معنویات است؛ اگر سیاه باشد، نشانه‌ی شوم بودن و پلیدی است؛ پر طاووس نشانه‌ی غرور است؛ پر پر زرق و برق و زیبا از هر رنگ می‌تواند نشانه‌ی پرواز و آزادی باشد.
- شمشیری (یا شمشیرهایی) که در زمین فرو رفته است (اند). نشانه‌ی مبارزه و ایستادگی است.
- ققنوس. نشانه‌ی رستاخیز و تولد دوباره می‌باشد.
- رنگین کمان
- فصول
- برج‌ها
- اسب تک‌شاخ
و ...

سه ‌عدد از موتیف‌های برخی آثار داستانی معروف:
- در هری پاتر: ماگل‌ها، امتیاز، قدرت و نفوذ
- در ارباب حلقه‌ها: موردور، وسوسه‌ی حلقه، سفر کردن
- در جنگ ستارگان (سه‌گانه‌ی اصلی): استفاده از رنگ به عنوان ابزاری برای توصیف شخصیت‌ها، موسیقی نواخته‌شده توسط ارکست، سرعت
- در همشهری کین: انزوا، کهولت سن، مادی‌گرایی
- در چارلی و کارخانه‌ی شکلات‌سازی: خباثت، مجازات،  نامتعارف بودن
- در مکبث شکسپیر: توهم، خشونت، پیش‌گویی
- در دراکولای برام استوکر: خون، تقابل علم و خرافات، نشانه‌های مربوط به مسیحیت

منبع : frozenfireball.mihanblog.com
  • امیر محمد بهامیر

نقد

نقدنویسی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یه روز‌نامه‌نگار که اومده چرخی تو دنیای رسانه بزنه!

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها