A.M Bahamir

امیرمحمد بهامیر؛ روزنامه‌نگار

A.M Bahamir

امیرمحمد بهامیر؛ روزنامه‌نگار

سلام خوش آمدید

نقد انیمه Maquia When the Promised Flower Blooms

شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ۰۴:۴۱ ب.ظ

ماکیا


ماری اوکادا از جمله زنان موفق در عرصه انیمیشن سازی کشور ژاپن است. کشوری که صنعت انیمیشن آن صنعتی مردانه نام گرفته است و زنان بیشتر نقش های حاشیه ای را در این صنعت ایفا می کنند. اوکادا که در انیمیشن سازی ژاپنی سابقه طولانی دارد در چند سال اخیر توانسته است با نوشتن فیلم نامه های انیمیشن های موفقی چون سرود قلب نشان دهد که توانایی نوشتن و حتی یک قدم جلوتر یعنی ساخت انیمیشن را نیز دارد.

ماکیا انیمیشنی است که نویسندگی و کارگردانی آن هر دو بر عهده خانم اوکادا بوده است. اثری خوش ساخت و البته با داستان و حتی دیدگاهی کاملا زنانه که در تک تک لحظات انیمیشن قابل رویت است. شاید به علت حضور خانم اوکادا هم در نقش نویسنده اثر و هم کارگردان باشد که ما با انیمیشنی روبرو هستیم که قرار است احساسات ما را درگیر خود کند. احساساتی نه از نوع عشق عاشق و معشوق، بلکه عشقی از نگاه مادر به فرزند و بلعکس.

به قول جیمز براردینلی منتقد مشهور سینمایی: اگرچه آنقدر رایج نیست که فیلم‌های انیمیشنی گریه‌ی شما را دربیاورند اما «ماکویا: وقتی که گلِ موعود شکوفه می‌دهد» احتمالاً دومین فیلم انیمیشنی است که من با کمال میل در رده‌ی «اشک دربیار»ها رده‌بندی‌ش می‌کنم(اولین فیلم «مدفن کرم‌های شب‌تاب»[Grave of the Fireflies] بود).

همین نکته از سمت فرد مشهوری چون جیمز براردینلی می تواند کاملا ما را آگاه کند که قرار است اثری را ببینیم که کاملا بر پایه احساسات ساخته شده است. اثری همراه با گرافیک روان و جذابش و البته داستانی جدید که قرار است ما را چند ساعتی سرگرم کند. اثر ماکیا فضای داستانی فانتزی دارد و المان های زیادی را از دنیاهایی همچون ارباب حلقه ها یا هری پاتر و غیره در درون آن مشاهده می کنیم. وجود اژدها یا نامیراها و فضاهای بصری داستان همگی نشان دهنده آن هستند که قرار است اثری فانتزی را شاهد باشیم.

در کنار فضای فانتزی که اثر خلق می کند ما با دو مفهوم نیز مواجه می شویم. اولین مفهوم بحث زمان و نامیرایی بودن است و دومین مفهوم مادر بودن. انیمه داستان یک دختر جوان را روایت می کند که از نسلی است که عمر طولانی دارند. این دختر که ماکیا نام دارد در اثر حمله دشمن به سرزمینش تمام هم نژاد های خود را از دست می دهد و در حالی که به تنهایی در دنیای پیش رویش قرار است زندگی کند با کودکی مواجه می شود. برخورد او با کودکی که او نیز خانواده ندارد باعث می شود تا پیوندی بین آنها شکل بگیرید و این دو نفر تبدیل به یک خانواده شوند. خانواده ای که دختر نامیراست و پسر میراست.

انیمه در بیان روایت خود سعی کرده است با مفهوم زمان و نامیرایی بودن دختر به بیان این نکته بپردازد که گذر زمان هم می تواند تند باشد و هم کند است. خط سیر روایت داستان نیز با همین نکته به پیش می رود. ما در طول روند داستان آنچنان متوجه گذشت زمان نمی شویم، تدوین فیلم به گونه ای انجام شده است که مخاطب متوجه گذر سریع زمان نشود و بلعکس تصور کند که زمان بسیار کند می گذرد. چرا که ما داستان را از دیدگاه دختری می بینیم که نامیراست و زمان برای او مفهومی ندارد. بلکه این افراد کنار او هستن که زمان برای آن ها به سرعت می گذرد. به همین علت است که اثر سعی کرده است تا در عین واحد و در یک زمان دو زمان مختلف را نشان دهد. برای مخاطب که تماشاگر داستان است زمان عادی می گذرد. برای ماکیا زمان بسیار کند و برای جهان اطراف او زمان بسیار سریع می گذرد. این توالی سه زمان در عین واحد نکته ای است که اثر به ما نشان می دهد. این که اگر زمان برای ما انسان ها بسیار کند می گذشت یا به اصطلاحی ما نامیرا بودیم، آن وقت زندگی ما چگونه رغم می خورد. در حال حاضر انسان ها با عمر محدود خود همواره در تلاش هستند تا با زمان بجنگند و از آن پیشی بگیرند. به همین علت است که دنیای اطراف ما با سرعت زیادی در حال پیشرفت است ولی اگر عمر ما نامحدود بود آن زمان چه اتفاقی می افتاد. آیا همچان سعی می کردیم با زمان بجنگیم یا خیر دیگر زمان برایمان اهمیتی نداشت.

انیمه با اشاره به زمان و بحث نامیرایی در واقع این نکته را گوش زد می کند که اگر عمر طولانی داشته باشیم دیگر عجله ای برای استفاده بهینه از زمان نخواهیم داشت و زمان برای ما بیشتر به بیهودگی و پوچی خواهد گذشت. وقتی که شما زمانی داشته باشید که به بی نهایت میل کند در واقع دیگر شما هیچ اجباری نخواهید داشت که به سوی اهداف و آرزوهای خود حرکت کنید. چرا که زمان به قدر کافی برای انجام هر کاری خواهید داشت. انیمه در سکانس های ابتدایی خود در واقع همین نکته را درباره عشق مطرح می کند. زمانی که سرپرست ماکیا به او می گوید که عاشق انسان های میرا نشو چرا که عشق برای ما نامیرا ها همچون سمی است که باعث تنهایی ما می شود.

در بخش دوم انیمه ما به سراغ مفهومی به نام مادر می رویم. اثر همان طور که گفتم نویسنده و کارگردانی زن دارد و همین نکته باعث شده است که ما شاهد داستانی کاملا زنانه باشیم. داستانی که مرد ها تقریبا در آن نقش اصلی ندارند و بیشتر تمرکز اثر بر روی زن ها و مادر ها است. رابطه بین ماکیا و نوزادی که تصمیم می گیرد از او مراقبت کند عنصر اصلی داستان است. رابطه بین مادر و فرزندی که هیچ نسبت خونی با یکدیگر ندارند ولی تبدیل به یک خانواده می شوند. انیمه در نگاهی می خواهد این نکته را بیان کند که خانواده می تواند حتی فارق از نسبت های خونی نیز شکل بگیرد. تنها نکته مهم همان عشق و علاقه ای است که بین افراد شکل می گیرد، همانند رابطه عاطفی که ماکیا و فرزند خوانده اش با یکدیگر دارند.

اثر در طول روند داستانی خود ما را با چندین نمونه مادر مواجه می کند و می خواهد که مخاطب را در جایگاهی قرار دهد که این مادر ها را با یکدیگر مقایسه کند. ماکیا اولین مادری است که داستان ما را با او مواجه می کند، مادری که یک شبه تبدیل به مادر می شود و تصمیم می گیرد تا از کودکی مراقبت کند که اصلا نمی داند چه کسی است یا چگونه قرار است از او مراقبت کند. مادر بعدی کسی است که به ماکیا کمک می کند تا راه و رسم مادری را بیاموزد و نقش راهنما را برای ماکیا بازی می کند. مادر بعدی دوست ماکیاست که همانند او یک نامیراست ولی بلاجبار توسط همان انسان هایی که قبیله اش را نابود کرده اند مجبور به ازدواج و به دنیا آوردن فرزندی شده است. اثر همان طور که گفتم ما را در جایگاه قیاس قرار می دهد. از طرفی ما ماکیا را داریم که بدون داشتن نسبت خونی از یک کودک مراقبت می کند و نقش مادر خوب را در داستان ایفا می کند. از طرفی دوست ماکیا که حتی با داشتن رابطه خونی با فرزندش هیچ علاقه و عاطفه ای نسبت به او ندارد. در واقع دوست ماکیا و فرزندش بیشتر شبیه به دو غریبه هستند که تنها همدیگر را می شناسند، آن هم نه خیلی زیاد. نکته ای که فرزند در سکانس های پایانی اثر به آن اشاره می کند: مادرم زن زیبایی بود.

این قیاس بین انواع مادر ها و نشان دادن این که در دنیا ما همه نوع مادری را می توانیم پیدا کنیم نکته ای است که اثر به آن اشاره می کند. از مادرهایی که حاضر هستن برای نجات جان فرزند خود بمیرند تا مادر هایی که فرزندانشان برایشان اصلا اهمیتی ندارند. ولی با این وجود همچنان اثر به ما گوشزد می کند که مادر مادر است، انسانی که شاید از همه چیز خود بگذرد تا فرزندش به آرزوهایش برسد و در انتها این مادر خواهد بود که برای همیشه جاودانه است.

 


نام انیمه: Maquia: When the Promised Flower Blooms

کارگردان انیمه: Mari Okada

تهیه کننده: Naoko Endō

نویسنده: Mari Okada

استودیو سازنده: Studio P.A.Works

 تعداد قسمت: 1 ( 115 دقیقه )

سال انتشار: 2018

موسیقی:  Kenji Kawai

فروش: 3.4 میلیون دلار

دوبلورها: Manaka Iwami ( در نقش Maquia) ، Miyu Irino ( در نقش Ariel )

امتیاز: MyAnimeList (8.5/10) ، imdb (7.5/10) ، rottentomatoes (% 100)

  • امیر محمد بهامیر

انیمه

انیمیشن

نقد انیمه

نقد انیمیشن

نظرات (۶)

اصلا متوجه احساس لیلیا نشدم،اول به کریم گقت فقط با فکز بچم زنده ام و تونستم زنده بمونم و وقتی هم که بچه اش رو دید همچین رفتاری از خودش نشون داد و رفت و اصلا به بچش نگاه نکرد .اصلا نتونستم شخصیتش رو درک کنم که بفهمم چرا اینکار رو با کریم و بچش و خودش کرد.

ادمین و دوستان عزیزی که کامنت من رو می خوانند لطفا به این سوال پاسخ دهند. آیا و قتی ماکیا توسط یکی از سربازان دربار ربوده شد و به قصر پادشاه آورده شد، بین او و پادشاه رابطه برقرار شد؟ چون کریم به ماکیا گفت که موهات خیلی بلند شده و این بین یورف ها نشانه حاملگیه! برام سواله چون اصلا توی انیمیشن نشون نداد ماکیا با پادشاه رابطه ای برقرار کنه. ممنون میشم پاسخ بدید
پاسخ:
سلام
خیر نشون داده نشد، حدس خود من اینه که منظور از این حرف به وجود آومدن احساسات مادرانه تو ماکیا بوده نه ایجاد رابطه

خیلی قشنگ بود عشق واقعی رو به آدم نشون میده من خیلی اشک ریختم

حق با جیمز براردینلی بود واقعا اشکم رو درآورد

بنظرم تو انتقال احساسات خوب عمل نکرده بود و تنها صحنه اشک دربیار همون صحنه ای بود که ماکیا مجبور شد برای برداشتن بچه انگشتای مادرش بشکنه😢مثل همیشه نقد جامع و همه چی تمومه❤
پاسخ:
ممنون از نظرتون
واااااااااو مرسی ادمییییییییییییییییین
یادش بخیییییر
پاسخ:
ممنون از ابراز لطفتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یه روز‌نامه‌نگار که اومده چرخی تو دنیای رسانه بزنه!

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها