Kurozuka
این انیمه بر اساس یک داستان ادبیات کهن ژاپن و همچنین سری مانگاهای با همین نام که توسط Baku Yumemakura و تصویرگری Takashi Noguchi ساخته شده است . این مانگا از سال 2003 تا سال 2006 در ژاپن به انتشار درآمده است و بعد از آن در سال 2008 توسط Animax به صورت یک انیمه 12 قسمتی به نمایش درآمد .
داستان اصلی این انیمه در واقع یکی از نمایشنامه ها و داستان های کهن ادبیات ژاپن است که به صورت تائتر Noh به نمایش در می آمده است قبل از گفتن داستان اصلی این نمایشنامه که به نام تپه سیاه هم مشهور است ابتدا شما را با تائتر noh آشنا می کنم :
تئاتر نوه (Noh) یکی از قدیمیترین و پیچیده ترین سبک های نمایش در جهان است. اشکال اولیه آن به صورت نقالی گروهی ادعیه و قصص مقدس بودایی بوده است. به تدریج نوه صورت پیچیده تری به خود گرفت و به شکل مجموعه ای از موسیقی، ماسک ها، اجراها و رقص ها، و سیر داستانی دراماتیک درآمد. قدیمیترین آثار باقیمانده از نوه متعلق به قرن سیزده میلادی است. اما نوه شکل گیری و انسجام خود به صورتی که الان میشناسیم را مدیون Kan’ami و فرزندش Zeami است. شوگون سوم خاندان آشیکاگا (نیمه قرن چهارده میلادی) فردی هنردوست و حامی ادبیات بود. Zeami که در زمان شوگان جوان هنوز کودکی خردسال بود برای اولین بار نوه را در بارگاه شاه اجرا کرد. شوگان عاشق هنر وی شد و قیمومیت او را بر عهده گرفت. تقریبا اکثر نمایشنامه های باقیمانده به نوعی توسط و یا تحت تاثیر کارهای Zeami نوشته شده اند. هرچند پس از چند سال Zeami مغضوب شوگان بعدی شد و به جزیره ای دوردست تبعید شد. اما دامادش متون باقیمانده از وی را جمع آوری کرد و رسم نوه را برای نسل های بعد حفظ نمود.
صحنه پردازی نوه ساختار مشخص و از پیش تعیین شده ای دارد. همه بازیگران حتی آنان که نقش زنان را بازی می کنند مرد هستند. بازیگران نقش زنان حتی تظاهر به زن بودن هم نمی کنند و تصور نقش زنانه بر عهده تخیل تماشاچی است! در ابتدای بسیاری از نمایش ها نقش اول بر عهده راوی یا شاهد است که به وسیله گروهی از همخوانان همراهی می شود. همه نمایش ها حداقل یک نقش دارند که توسط بازیگری که صورت خود را با ماسک پوشانده اجرا می شود. بازیگری نوه حرفه ای است که نسل اندر نسل در خانواده ها منتقل می شود و بازیگران به طور سنتی در رشته خود تخصص می یابند. مثلا افرادی نسل اندر نسل برای بازی در نقش راوی یا رقصنده یا گروه همخوان تربیت می شوند و بازی در نقش دیگر را خلاف رسوم خانوادگی می دانند. در کنار صحنه گروهی از نوازندگان حضور دارند که فلوت و سازهای ضربی می نوازند. موسیقی نوه عجیب و غریب و وهم آلود است.
داستان اصلی این نمایشنامه درباره یوکئی راهبی بودایی است که به اتفاق شاگردانش مشغول خودسازی و روزه داری هستند. روزی گروه راهبان به منطقه دوردستی در شمال در دامنه کوه آداتارا (فوکوشیمای کنونی) می رسند. آفتاب غروب کرده و هوا تاریک شده است. گروه به کلبه ای فقیرانه در میان جنگل می رسند. پیرزنی بسیار مسن در کلبه زندگی می کند. با وجود اصرار فراوان یوکئی برای کسب اجازه از زن وی به راهبان اجازه ورود نمی دهد، چرا که زندگی در آن کلبه فقیرانه را کسر شان راهبان می داند. از آنجا که گروه جای دیگری برای اطراق شبانه ندارد یوکئی باز به پیرزن اصرار میکند و وی سرانجام می پذیرد.
در خانه وسیله عجیبی توجه یوکئی را جلب می کند و از زن از چیستی آن می پرسد. زن میگوید که این چرخ نخ ریسی است. پیرزن همانطور که طرز کار با چرخ را به راهبان نشان می دهد از بد اقبالی خود و کارهای ناساز و گذرانی جهان شکایت می کند. شب از نیمه می گذرد. پیرزن به راهبان می گوید که باید برای جمع آوری هیزم به جنگل رود. اما راهبان باید قسم بخورند که به هیچ عنوان به اتاق خواب پیرزن نگاهی نیاندازند.
همچنان که راهبان در انتظار بازگشت پیرزن هستند یکی از شاگردان یوکئی با وجود مخالفت وی توان کنترل حس کنجکاوی خود را نم یابد و نیم نگاهی به اتاق می اندازد. در آنجا با انبوهی از اجساد تل انبار شده مواجه می شود. پیرزن در واقع هیولایی است که شایعه حضور وی در کوروزوکا دهان به دهان چرخیده است.
پیرزن به محض آنکه متوجه میشود که رازش فاش شده است به صورت هیولا تغییر شکل می دهد و به دنبال گروه راهبان می افتد. همانطور که هیولا به سمت راهبان حمله می کند تا آنها را بخورد یوکئی و گروه به خواندن ادعیه مشغول می شوند. قدرت دعا هیولا را ضعیف می کند و سرانجام در طوفان شبانه ناپدید می شود.
داستان کلی انیمه درباره این افسانه است ولی نویسنده اثر با قدرت تخیل خود داستان را دچار تغییرات بسیاری کرده است . داستان با صحنه هایی از تائتر نوه و نمایشنامه خوانی فردی بر روی صحنه آغاز می شود و بعد به قرن 12 می رود به جایی که کرو و خدمتکار وی که برای فرار از دست قاتلان به داخل جنگل می روند به کلبه زنی زیبا به نام کرومیتسو وارد می شوند و شب را در آن کلبه سپری می کنند در حالی که نمی دانند این زن یک خون آشام است .
کرو عاشق این زن می شود و در همین زمان پی به ماهیت کرومیتسو می برد و در همین زمان توسط قاتلان زخمی شده و بعد به وسیله کرومیتسو نجات پیدا می کند البته با هزینه ای گزاف که به قیمت تبدیل شدنش به یک خون آشام می انجامد .
در ادامه شاهد بیدار شدن کرو بعد از گذشتن یک قرن خواهیم بود جایی که زمین بر اثر سقوط یک شهاب سنگ عظیم و جنگ اتمی بعد از آن تبدیل به یک ویرانه شده است و انسان ها در تلاش برای جدال با مرگ و زندگی در این دنیایی جدید آخرالزمانی هستند و پرسشی که وی مطرح می کند آن هم این که کرومیتسو کجاست ؟
صاحبان قدرت جدید که به نام امپراطوری ارتش سرخ نامیده می شوند بر مردم حکومت می کنند که در واقع نسل باقی مانده از همان آدم کش های هستند که به دنبال مرگ کرو بوده اند . و حال کرو در این دنیای جدید به دنبال پیدا کردن کرومیتسو و جواب های سوالاتش است .
انیمه جزو انیمه های معمایی و رازآلود دسته بندی می شود که از شاخص های این نوع سبک می توان به داستان مبهم داشتن فلش بک های به گذشته و آینده و همچنین فضایی وهم آلود و سرد اشاره کرد . داستان همراه با تم سرد ، با رنگ آمیزی خاکستری و همچنین ساختمان های ویران شده و مردمانی فقیر و بیمار همراه است که نشان دهنده یک دنیای آخرالزمانی ست که در آن قدرت مندان بر ضعفا حکومت می کنند و به قتل و کشتار مردم می پردازند و حال کرو و شخصیت های دیگر برای جنگ مقابل دشمنانشان آماده می شوند تا جلوی ارتش سرخ را که به دنبال دستیابی به زندگی جاودان و پی بردن به راز فناناپذیری هستند را بگیرند . نکته بعدی که به چشم می آید خشونت این انیمه است که در بیشتر صحنه شاهد آن هستیم از خونریزی تا قطع شدن سر و اجزای دیگر بدن که به وفور در انیمه شاهد آن خواهیم بود که یک حس ترس و نگرانی را به بیننده القا می کند . بیشتر صحنه ها در فضاهایی تنگ و با نور کم رخ می دهند . مبارزات هم بسیار خشونت بار و با همان تم تاریک به وقوع می پیوندند و بسیار سریع و مبهم به پایان می رسند همچون صحنه مبارزه کرو با سربازان امپراتوری که بسیار سریع رخ می دهد یا صحنه مبارزه کرو با غول ها که فقط صحنه آخر که با کشته شدن غول مبارزه به پایان رسیده است نمایش داده می شود .
شخصیت ها با توجه به فضای معمایی انیمه بسیار مبهم شخصیت پردازی شده اند هیچ نشانی از گذشته شخصیت های همراه کرو نشان داده نمی شود در بیشتر صحنه ها بسیار مرموز عمل می کنند و شما هیچ وقت نمی فهمید که این شخصیت ها در واقع چه نقشی در انیمه ایفا کرده اند البته نقش اصلی همه در واقع رساندن کرو به کرو میتسو است و در همان حیطه هم ایفای نقش می کنند .
شخصیت کرو بسیار پیچیده و معما گونه خلق شده است کرو در اصل یک شخصیت عاشق را دارد که به دنبال کرومیتسو است ولی حالات و رفتار وی بسیار سرد و همراه با تنهایی است و به بیننده حس تنها بودن کرو رو نشان می دهد فردی بی روح که هیچ انگیزه ای در زندگی خود ندارد و فقط در پی پیدا کردن کرومیتسو است همچون صحنه ای که قبل از مبارزه با فردی که سپری شبیه لاک لاکپشت دارد در پاسخ به سوال وی که می گوید آیا تو زنده ای ؟ جواب می دهد برایم فرقی نمی کند زنده باشم یا نه .
شخصیت کرومیتسو بسیار پیچیده تر از کرو است فردی بسیار زیبا که به نظر عاشق کرو است در حالی که تا آخر انیمه متوجه نخواهید شد که آیا در واقع اینگونه است یا نه ؟ وی یک خون آشام و یک فنا ناپذیر است که مدت بسیار زیادی زندگی کرده است و با خوردن خون قربانیان خود زندگی می کند . در بسیاری از سکانس ها وی فردی ضعیف و معصوم جلوه می کند که می تواند به راحتی گردن یک فرد را شکسته و وی را بکشد ! همین تضاد های این شخصیت و روابط پیچیده او با سایر شخصیت ها و ابهامات بسیار در مورد وی بیننده را گیج و سردرگم می کند و تصویر درستی از وی به مخاطب نشان داده نمی شود .
همان طور که گفتم خط سیر داستان بسیار مبهم است و فلش بک های که در طول انیمه به نمایش می آید به پیچیده تر شدن داستان اضافه می کنند . در قسمت پایانی داستان شاهد دوباره بیدار شدن کرو در همان نقطه اول داستان هستیم باز مطرح کردن پرسشی درباره کرومیتسو که وی کجاست ؟ و اینبار کرو نه با دنیایی ویران گشته بلکه با دنیایی مدرن برخورد می کند که در آن باز هم قدرتمندان بر مردم حکومت می کنند و جنگ وی با دشمنانش و همراهی با شخصیت های دیگر این بار در خط سیر زمانی متفاوتی دوباره اتفاق می افتد و در سکانس پایانی باز ما به همان جنگل ابتدایی بر می گردیم و کرو و خدمتکارش دوباره در مقابل کلبه کرومیتسو ظاهر می شوند و داستان با باقی گذاشتن چرا های بسیاری برای بیننده به پایان می رسد . آن هم این که روابط بین کرو و کرومیتسو چه بوده است ؟ یا سرنوشت این دو چه خواهد شد ؟ و جواب های که پاسخ به آن بر عهده بیننده گذاشته می شود .
اینکه نقد حساب نمیشه کلا اومدى داستان رو خلاصه وار تعریف کردى :/