نقد انیمه Jormungand
سلاح واژه ای که قدمتش به اندازه تاریخ بشریت است و از زمان پیدایش بشریت همواره همراه این موجود دو پا بوده است . از زمان هابیل و قابیل که اولین قتل صورت گرفت تا به امروز که سلاح ها روزانه جان بیشتر از 1500 انسان را می گیرند تقریبا هر دقیقه یک نفر !
دنیایی که پول و قدرت در آن حرف اول را می زند دنیایی که اسلحه وسیله ای برای حکومت بر جهان است و حاکمان این دنیا کارخانجات و دلالان فروش اسلحه هستند . اگه بخواهیم نگاهی به آمار تلفات جنگ ها بیاندازیم آن هم فقط به دو جنگ جهانی اول و دوم که بالغ بر 100 میلیون کشته بر جای گذاشته است آن وقت است که پی می بریم اسلحه می تواند چه قدر ترسناک باشد . آمار خشونت و کشتار مسلحانه در جهان ناامید کننده است، در دنیا روزانه بیش از 12 میلیارد فشنگ تولید می شود که بیشتر آن ها صرف کشتن مردم بی گناه و غیر نظامیان می شود . 16 درصد از کل تجارت جهانی مربوط به اسلحه می باشد یعنی روز تقریبا 2 میلیارد دلار صرف خرید اسلحه در جهان می شود ، سودی که شرکت های اسلحه سازی مثل بوئینگ، لاکهید مارتین، جنرال داینامیک و ... از این بازار بزرگ به جیب می زنند و دلالانی که این سود ها رو از خون بدست می آورند ، پول های که بوی خون می دهند .
اگر فیلم ارباب جنگ با بازی نیکولاس کیج را دیده باشید پس با دنیای دلالان اسلحه بخوبی آشنا هستید. فیلمی که ترسیم کننده دنیای امروز ماست دنیایی که اسلحه در آن حکومت می کند. دنیایی که انسان ها در آن می جنگند، کشته می شوند تا بعضی ها پول دارتر شوند. بس بگذارید نقد انیمه Jormungand را با این جمله شروع کنم به دنیای تجارت اسلحه خوش آمدید !!!
اگه توقع دارید که با انیمه ای روبرو می شوید که در آن دنیا به دو قسمت خوب و بد تشکیل شده است سخت در اشتباهید دنیای این انیمه کاملا تاریک و سیاه است دنیایی که در آن فقط دو قشر انسان وجود دارند ، بد و بدتر. انسان های بد که که اسلحه می خرند و با کمک آن دست به قتل و کشتار می زنند و انسان های بد تر که به آنان اسلحه می فروشند . پس می بینید این جا همه چیز کثیف است .
خاندان حکمت یار صاحبان بزرگترین شرکت فروش اسلحه در دنیایی که انیمه ترسیم می کند شرکت HCLI و دو بازوی فروش این شرکت کوکو و کسپر حکمت یار ، دلالان اسلحه هستند. اولین چیزی که در این انیمه خود نمایی می کند دنیای دلالان اسلحه و تجارت اسلحه است کوکو حکمت یار به عنوان یک نوجوان پا به عرصه تجارت اسلحه می گزارد و با کمک محافظین خود که همگی جزو ارتشیان سابق از اقسا نقاط جهان هستند به دور دنیا سفر می کند و مبادرت به فروش اسلحه و تجارت اسلحه می کند. وی با توجه به استعدادی که دارد تبدیل به یکی از غول های تجارت اسلحه می شود . چیزی که درباره کوکو جلب توجه می کند افکار و تفکرات اوست ، وی خود را ماری بدون دست و پا معرفی می کند که کل خشکی و دریا را در اختیار خود دارد ماری که انگار می خواهد تبدیل به اژدها شود. دید او به اسلحه و دنیای تجارت اسلحه کاملا مثل یک تاجر است، تاجری که محصولی را به فروش می رساند و تنها هدفش فروش است و نه پیامد های فروش محصولش هر چند که در پشت ماسک آهنینی که کوکو بر چهره دارد و همیشه لبخند می زند او از اسلحه و تجارت اسلحه متنفر است و همین تنفر از اسلحه و جنگ، در پشت پرده او را به سمت ساخت وسیله ای می کشاند که جهان با کمک آن به صلح برسد وسیله ای که از جنگ جهانی سوم که بر سر آب است جلوگیری می کند فقط به قیمت قربانی کرد 700 هزار انسان !! رقمی ناچیز از دید کوکو که برای رسیدن به صلح باید بهایش را پرداخت. البته صلح از نظر کوکو ولی در واقع این وسیله همان طور که خود کوکو می گوید فقط صلح به ارمغان نمی آورد بلکه دنیایی جدید به وجود می آورد دنیایی که در آن کوکو تبدیل به خدا می شود یا بهتر بگویم اژدهایی که آسمان، زمین و دریا را به کنترل خود در می آورد .
نکته قابل توجه دیگری که در انیمه نمایش داده می شود و در واقعیت هم کاملا درست است وجود کمک های از طرف دولت ها و سازمان های اطلاعاتی جهان به خصوص سازمان NSA و CIA آمریکا به دلالان و شرکت های ساخت اسلحه می باشد و همچنین اطلاع داشتن این سازمان ها از وجود چنین شخصیت هایی و فعالیت های آنان و حتی فراتر از آن وجود ردپای آنان در بیشتر کشورها و تقریبا در تمام جنگ ها و درگیری هایی که در جهان روی می دهد است. سازمان های که نه تنها از وجود دلالان اسلحه متحمل ضرر نمی شوند بلکه سود بسیاری نیز از طریق این افراد به دست می آورند که یکی از آن ها افزایش قدرت خود در جهان و همچنین کنترل منابع نفتی ، مالی و تجاری دنیا است.
محور بعدی انیمه وجود شخصیت یوناه می باشد کودکی خردسال که به وسیله همین اسلحه های که خاندان حکمت یار به فروش می رساند پدر و مادر خود را از دست می دهد و بعد از آن مجبور می شود به عنوان یک سرباز به زندگی خود ادامه دهد و تبدیل شود به انسانی که تنها کاری که خوب می تواند انجام دهد کشتن و شلیک با اسلحه است. یوناه نماینده قشر کودکانی است که هر ساله در کشور های عقب افتاده در قاره آفریقا یا آسیای میانه و نقاط دیگر جهان مورد سو استفاده قدرت های نظامی و شبه نظامی قرار می گیرند و به عنوان سرباز در جنگ ها و یا سپر های انسانی از آن ها استفاده می شود. یوناه که یکی از همین کودکان است بعد از رهایی از دست یکی از همین گروه های شبه نظامی به استخدام کوکو حکمت یار در می آید یا بهتر بگویم معامله می کند تا در ازای نجات دوستانش و فراهم کردن زندگی راحت و امن برای آنان خود وارد دنیای تاریک، سیاه و خشن دلالان اسلحه شود و وظیفه محافظت از کوکو را بر عهده گیرد.
یوناه از اسلحه و دلالان اسلحه متنفر است و این تنفر را همیشه با خود به همراه دارد اما از این نکته هم نمی تواند رهایی یابد که تنها راه زنده ماندن برای او آن هم در چنین دنیایی استفاده از اسلحه و کمک گرفتن از کسانی مثل خاندان حکمت یار است در واقع او نه می تواند اسلحه را کنار بگذار و نه می خواهد از آن استفاده کند همچون انسانی که در برزخ گیر افتاده است برزخی که فرقی نمی کند درون آن باشد یا بیرونش چون هر دو دنیایی تاریک است.
انیمه ای که سایه شروع می شود، سیاه ادامه می یابد و سیاه به پایان می رسد. در آخر انیمه کوکو به وسیله یورمونگاد که یک شبکه اطلاعاتی متشکل از یک رایانه کوانتمی و 125 ماهواره است آسمان را در اختیار خود در می آورد و اجازه پرواز هیچ شی پرنده ای را نمی دهد و به خیال خود توانسته است با مسدود کردن آسمان صلح را به ارمغان بیاورد و دنیای اسلحه و فروش آن را از بین ببرد اما کسپر حکمت یار نکته ای را به او گوش زد می کند که تمام واقعیت دنیای دلالان و تجارت اسلحه را نشان می دهد .
" کسپر : واقعا فکر کردی جنگ افزار در دنیا منقرض می شه کوکو ؟ جنگ افزار هوایی کار نکنه، ما دریایی می فروشیم . اگه دریایی نشه تانک می فروشیم . تفنگ، شمشیر، قداره . اگه فولاد رو ممنوع کنی، به چوب رو میاریم. هر چی نباشه ما اسلحه فروشیم ."
این دیالوگ همان تصویری است که انیمه از دنیای دلالان و تجارت اسلحه توصیف می کند و آن هم فقط یک واژه است، اسلحه .