A.M Bahamir

امیرمحمد بهامیر؛ روزنامه‌نگار

A.M Bahamir

امیرمحمد بهامیر؛ روزنامه‌نگار

سلام خوش آمدید

داستان نویسی در انیمیشن

شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۱۵ ب.ظ
ویژگی‌های فیلمنامه انیمیشن:

۱- غیر واقعی؛ اما واقع نما بودن

۲- تخیل فراوان

۳- فقدان و یا کم بودن صدمه، درد و یا خشونت

۴- طنز و تضاد

انیمیشن-هنر-کیا-نیوشات

روایت:
تعریف روایت: بی تردید عنصر”روایت” یکی از مهمترین عناصر ادبیات داستانی است. به یک معنا، داستان همان روایت است. به گفته ی “بارت، روایت انواع گوناگون دارد: قصه، رمان، داستان کوتاه، حماسه، درام، کمدی و غیره. روایت، ساختار کلی این گونه ها را رقم می زند. در نظر ما این گونه ها روایت اند و و انتظار ما نیز این است که برایمان قصه ای را بازگو کنند. میان همه ی این اشکال ادبیات داستانی، یک عنصر مشترک وجود دارد؛ این عنصر مشترک چیزی نیست جز “تعریف کردن داستان” یا همان “روایت”.

روایت شناسی: روایت شناسی، نظریه ی روایت یا علم مطالعه ساختار و دستور زبانِ روایتهاست که فصل مشترک و نیز فصل تمایز روایت‌ها را مورد توجه قرار می دهد. باید توجه داشت که در جهان داستان وضعیت یا مجموعه ای از موقعیت های شناخته شده وجود دارد و آنگاه چیزی رخ می دهد که آن وضعیت یا مجموعه موقعیت‌های شناخته شده را تغییر می دهد.

روایت چه موقع شکل می گیرد؟
به قول “والاس مارتین” عمل روایت زمانی آغاز می شود که نظم جهان داستان به هم بخورد یا لازم باشد که منشأ و ساختار جهان داستان تبیین گردد، و هنگامی پایان می پذیرد که نیاز یا خواسته ی نخستین برطرف شود.

ولادیمر پراپ” روایت شناس روسی نیز (در بررسی ساختار مسلط قصه های روسی) نشان داد که نیروهای آشفته ساز، ساختار یک وضعیت متعادل آغازین را در روایت دستخوش آشفتگی می کنند. این آشفتگی به عدم تعادل و برهم خوردن موقعیت می‌انجامد. سپس رویدادی [مثلاً مداخله ی نیرویی دیگر] به استقرار دوباره ی تعادل که گونه ی اصلاح شده ای از تعادل آغازین است، منجر می شود. بدین سان یک روایت با برهم خوردن تعادل اولیه و استقرار مجدد آن تعادلی اصلاح شده، شکل می گیرد. این نقش مهم” تغییر وضعیتدر واژه‌ی گشتار که تزوتان تئودوروف آن را عرضه کرده، به خوبی نمایان شده است.


Vladimir_Propp_(1928_year)

ولادیمر پراپ” روایت شناس روسی

ارکان اصلی خط روایت:
هر روایت داستانی دارای ارکان و بخش هائی است که عبارتند از:

آغاز : در این مرحله نویسنده، مکان، زمان و شخصیت های داستان را به خواننده معرفی می کند.

عمل صعودی:  وقتی که داستان به نقطه اوج نزدیک می شود. غالباً در دو بخش نشان داده می شود. ۱- گره افکنی ۲- کشمکش.
کشمکش را در گام های بعد بررسی خواهیم کرد.

گره افکنی : عملی که باعث شود شخصیت ها در وضعیت و موقعیت هایی، خط اصلی طرح را دگرگون کنند. به این ترتیب حوادث داستان به هم گره خورده و شخصیتهای داستان در برابر نیروهای دیگر قرار می گیرند. همین امر باعث به وجود آمدن کشمکش میان نیروهای متقابل می شود. در داستان از طرق مختلفی می توان گره افکنی ایجاد کرد. یکی از این راه ها این است که منافع شخصیت ها در تضاد با یکدیگر قرار بگیرند. تضاد منافع، گره های پر دردسری ایجاد می کند و شخصیت ها درصدد پیدا کردن راه حل بر می آیند تا این گره ها را بگشایند. گره هایی که در زندگی شخصیت ها ایجاد می شود و آنها را به ستوه می آورد باید حاصل ترکیب دقیق طرح (بسط داستان) و حوادث (اتفاقات زندگی شخصیت ها) باشد.

در رمان دو نوع گره افکنی اصلی تعریف می شود: ساده و پیچیده. گره افکنی ساده باعث رخ دادن چند حادثه شده و به سرعت حل و تمام می شود. اما گره افکنی پیچیده تداوم دارد و مدتی ادامه پیدا می کند و قبل از اینکه تمام شود گره پیچیده دیگری به داستان می زند. به علاوه گره افکنی ساده و پیچیده تأثیرات متفاوتی بر روابط شخصیت ها و خط طرح می گذارند.

تعلیق : حالتی است که خواننده را وا می دارد تا از خود سوال کند« بعد چه می شود» و او را مجبور کند تا ادامه داستان را بخواند. این حالت زمانی به اوج می رسد که کنجکاوی خواننده بیشتر شده و سر نوشت شخصیت داستان برای او مهم می شود . همین امر باعث حالت انتظار در خواننده می شود.

بحران : نقطه ای که شخصیت با خودش، دیگر شخصیت ها یا محیط برای آخرین بار با هم تلاقی می کنند و داستان را به نقطه اوج می رساند که موجب دگرگونی در شخصیت یا عمل داستانی می شود.

نقطه اوج : لحظه ای که بحران داستانی به اوج خودش می رسد و داستان را به طرف عمل نزولی پیش می برد.

عمل نزولی : عملی است که نویسنده انجام می دهد تا داستان را به پایان برساند که مهمترین عنصر آن گره گشایی است.

گره گشایی : عملی که شخصیت ها در وضعیت و موقعیت هایی باعث گشودن رازها و معماها و بر طرف شدن سوتفاهمات و باز شدن گره داستانی می شود و در نتیجه سر نوشت شخصیت های داستان تعیین می شود.

پایان : با گره گشایی و به نتیجه رسیدن موضوع، داستان به پایان می رسد. در مسیر عملکرد روایت، اهمیت پایان به روشنی از همه بیشتر است. روایتها به واسطه اشکال گوناگونشان مجبورند که پایان بیابند، اما طبیعت پایان از یک نتیجه شفاف تا موقعیتهایی بازتر و حل‌نشدنی‌تر، متفاوت عمل می‌کند. درواقع لحظۀ پایان نقطه‌ای است که حوادث داستان کاملاً برای خواننده قابل فهم می‌شود. پایان داستانی به چند بخش تقسیم می شود.

پایان بندی : برخی از صاحبنظران پایان بندی داستان را به دوشکل پایان باز و پایان بسته تقسیم بندی کرده اند و برخی دیگر تقسیم بندی سه گانه ی (پایان خوش- پایان ناخوشپایان غافلگیر کننده) را مطرح می کنند. پایان داستان باید: باور پذیر ومنطقی باشد- تاثیر گذار و قطعی باشد(البته در داستان هائی که پایان باز دارند این قطعیت .جود ندارد و تاثیر گذاری ارجح است). باید فرجام داستان را نشان بدهد و ماجرا با به نتیجه برساند(مثلا” اگر داستان ما بیانگر ماجرائی پلیسی است آن پلیس که قهرمان داستان ماست توانسته دزد را شناسائی و دستگیر کند یا نه؟)
  • امیر محمد بهامیر

نقد

نقدنویسی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یه روز‌نامه‌نگار که اومده چرخی تو دنیای رسانه بزنه!

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها