کشمکش
کشمکش مشکل اصلی در یک داستان است که لازم است بر آن فایق آمد. اگر کشمکشی وجود نداشته باشد، داستانی وجود نخواهد داشت؛ حداقل نه یک داستان استاندارد.
کشمکش بعد از شخصیتهای دخیل در آن حیاتیترین عنصر داستانی شمرده میشود.
کشمکش انواع مختلفی دارد و هشت نوع اصلی آن به شرح زیر میباشد:
انسان در برابر انسان: هر داستانی که راجع به یک قهرمان و یک یا چند شرور باشد، نمایندهی این نوع کشمکش است، گرچه که شرور خود نمایندهی یکی دیگر از گزینههای این طبقهبندی است؛ یا نسخهی منفی خود قهرمان است که در این صورت نمایندهی کمشکش بین انسان و خودش است یا نمایندهی جامعه و ارزشهای آن که در این صورت نمایندهی کشمکش بین انسان و جامعه است. (کونت مونتکریستو، هری پاتر)
انسان در برابر خویشتن: درگیری انسان با تعصبها، تردیدها و ضعفهای شخصیتی خودش نشاندهندهی این نوع کشمکش است. (هملت، مرثیهای برای یک رویا)
انسان در برابر طبیعت: در این نوع کشمکش، انسان در مقابل طبیعت یا چیزی که نمایندهی طبیعت باشد، مثلاً یک حیوان، قرار میگیرد. (رابینسون کروزوئه، موبیدیک)
انسان در برابر جامعه: وقتی شخصیت اصلی با موسسات، رسوم یا قوانین فرهنگ خود درگیر شود، تلاش میکند تا آنها را مغلوب سازد. در این کشمکش شخصیت اصلی یا جامعهی فاسد را فتح میکند، یا ارزشهای آن را رد میکند یا در مقابل این ارزشها سر تسلیم فرود میآورد. (فارنهایت 451، 1984)
انسان در برابر خدا(یان)/سرنوشت: این مورد را میتوان بخشی از کمشکش انسان در برابر خویشتن و انسان در برابر جامعه در نظر گرفت (بسیاری از افراد چهار کشمکش اصلی را دو مورد نامبرده شده بعلاوهی انسان در برابر انسان/طبیعت حساب میکنند). این یک استدلال منطقی است، چون مقابله با سرنوشت نوعی کشمکش درونی و مذهب بخشی از ساختار جامعه است، ولی قرار دادن سرنوشت یا خدا – خدایان در طرف دیگر کشمکش تمایزی کارآمد است. (ادیپ شهریار، اودیسه)
انسان در برابر ماوراءالطبیعه: شاید در نگاه اول، درگیری با ماوراءالطبیعه با درگیری با سرنوشت/خدا یا نمایندهای از خویشتن یا طبیعت مساوی به نظر برسد، ولی به لطف رشد داستانهای ماوراءالطبیعهی معاصر میتوان آن را به صورت جداگانه هم مورد بررسی قرار داد. (پرنده های هیچکاک، درخشش استفن کینگ)
انسان در برابر ماشین/تکنولوژی: تردید درونی انسان نسبت به شگفتیهای تکنولوژی عامل ایجاد داستانهای بسیاری بوده که در آنها آنتاگونیست برای کسب قدرت و رسیدن به اهداف پلید خود از تکنولوژی استفاده میکند و یا تکنولوژی خود جامعه را تسخیر میکند یا از خود تاثیر منفی به جا میگذارد. (دنیای قشنگ نو، ماتریکس)
سنتگرایان کشمکشها را به همان سه مورد اول خلاصه میکنند و انسان را یک موجود فناپذیر و طبیعت را هرچیزی که به جای شکست دادن، باید از آن جان سالم به در برد یا تغییرش داد، در نظر میگیرند. بنابراین با توجه به این سه کشمکش اصلی، مقابلهی انسان با زامبی کشمکش انسان در برابر طبیعت محسوب میشود.
شاید به نظر برسد در برخی داستانها کشمکش وجود نداشته باشد، ولی در این حالت داستان مربوطه به صورت نوعی چالش عرضه شده که همین خود سومین نوع کشمکش محسوب میشود. در همهی آثار رسانهای به وجود کشمکش نیاز نیست، ولی چنین آثاری معمولاً غیرداستانی هستند (مثلاً وقایعنگاری، بیوگرافی، مقاله و ...) و یا بخشی از زندگی روزمره را نشان میدهند. یک داستان یا بازی را کشمکش جلو میبرد.
شاید بتوان داستانهایی را که در یک دنیای گل و بلبل رخ میدهند، ضعیف در نظر گرفت، چون در آنها قهرمان با کشمکش جدی برای رسیدن به چیزهایی که میخواهد روبرو نیست (یا اصلاً این کشمکش وجود ندارد). اما از طرف دیگر اگر کشمکش بیش از حد قوی و خطرناک باشد، داستان رنگ و لعاب خود را از دست میدهد. مثل بسیاری از چیزهای دیگر، کار عاقلانه این است که تعادل را بین این دو رعایت کرد.
منبع : frozenfireball.mihanblog.com