نقد انیمه Angel Heart
داستانپردازی :
اول از همه این انیمه مرتبط با انیمه سیتی هانتر هست منظورم از ارتباط اینه نیست که حتما باید سیتی هانتر رو ببینید تا متوجه داستان این انیمه بشید . خیر داستان ها کاملا با هم فرق می کنند در واقع سیتی هانتر بازگو کننده گذشته شخصیت های اصلی این انیمه است.
موضوعش جالبه اونم تغییر شخصیت یک انسان قاتل که از کودکی آموزش دیده است تا انسان بکشد و بعد تغییر 180 درجه ای شخصیتش با پیوند یک قلب .
تو مقالات پزشکی اگه سرچ کنید حتما به موضوع نتقال خاطرات و احساسات از طریق اعضای چیوند شده بر می خورید در واقع اعضای که از یک نفر به نفر دیگر پیوند می خورند در بعضی از موارد باعث انتقال خاطرات فرد دهنده عضو به فرد گیرنده شده است . و داستان این انیمه هم این موضوع رو برای داستانش انتخاب کرده قاتلی که با گرفتن قلب یک انسان دیگر دستخوش تغییراتی در رفتار و احساساتش می شود و تجربه خاطرات صاحب اصلی قلب . و همین جریان باعث تغییر شخصیت و زندگی این فرد قاتل می شود و او را وادار می کند تا به دنبال گذشته صاحب قلب برود و از زندگی قبلی او و همچین اشنایان او مطلع شود و همین آشنایت تبدیل به فاکتوری می شد تا شخصیت اصلی داستان مهنا و مفهوم زندگی و احساسات را متوجه شود عناصری که در زندگی قبلی خود به عنوان یک قاتل هرگز دسترسی به آن ها نداشته و این عناصر معنایی برایش نداشته اند .
نکته مهم این انیمه نشان دادن احساسات انسان هاست ، احساسات برای انسان های که تمم عمر آن ها را با خود داشته اند شاید چیز عادی باشد اما برای کسی که هیچ تجربه ای درباره عشق، دوستی، نفرت و ... نداشته است چیز سختی می باشد . همچنین وجود انسان های در کنار ما که معنا و مفهوم زندگی را ما همراه آنان تجربه می کنیم و تجربات تلخ و شیرینی را بدست می اوریم.
در انیمه بر روی دوستان و همراهان شخصیت اصلی تاکیید زیادی می شود دوستانی که شخصت اصلی بعد از دریافت قلب و پیدا کردن گذشته صاحب قلب با آنان آشنا می شود و این افراد به او کمک می کنند تا زندگی گذشته خود را از یاد برده و تولدی دوباره داشته باشد که وجود سیتی هانتر بیشترین کمک را به شخصیت اصلی می کند تا معنا و مفهوم زندگی و احساسات را بیشتر و بهتر درک کند .
داستان انیمه شاید کلیشه ای باشد و قبلا هم از این دست داستان ها را در فیلم ها و سریال ها دیده باشیم اما مطمئن باشید دیدن این داستان تجربه ای متفاوت نسبت به دیگر داستان ها به شما خواهد داد.
موسیقیها : من زیاد به موسیقی انیمه دقت نمی کنم پس نظری درباره اش نمی دم
طراحیوگرافیک : طراحی انیمه برخلاف بقیه انیمه ها فانتزی نیست و در واقع بسیار شبیه به دنیای واقعی طراحی شده است . این نوع طراحی رو قبلا در انیمه های همچون مانستر هم شاهد بودیم طراحی که سعی در کپی دنیای واقعی دارد و بدور از تخیلات و عناصر فانتزی معمول در بقیه انیمه هاست . نکته ای که در این چنین طراحی های قابل توجه است وجود صحنه پردازی های واقعی است یعنی مکان های که در انیمه به نمایش در می آیند بر اساس واقعیت طراحی می شوند و این مکان ها در انیمه از روی مکان های واقعی طراحی شده اند که خود یکی از عناصر این چنین سبکی می باشد هر چند که وجود نقطه ضعف های در طراحی فضای سه بعدی و فضای تجسمی کاراکتر ها و مکان ها و درش به چشم می خوره که گاهی اوقات باعث خطای دید و یا سردرگمی میشه . که این نکته هم یکی از ضعف های این سبک است و پیاده سازی واقعیت آن هم به صورت انیمیشن این چنین خطاهایی را نیز دربر دارد
شخصیتپردازی : شان یینگ : قاتلی تایوانی که به دلیل آموزش های که از کودکی دیده است تبدیل به قاتلی حرفه ای شده و لقب قلب شیشه ای را به وی داده اند او در آخرین قتل خود دچار تذلزل روحی و شخصیتی می شود و زیر بار گناه کشتن انسان ها دست به خودکشی ناموفق می زند و بعد از خودکشی توسط سازمانی که وی در آنجا نقش قاتل را بر عهده داشته است به وی یک قلب پیوند زده می شود و نجات می باید
سایتو : ملقب به سیتی هانتر فردی که قبلا او نیز آدم کشی حرفه ای بوده اما عاشق می شود و تصمیم می گیرد قتل را کنار گذاشته و نقش ناجی و کمک کننده مردم را برعهده گیرد . مردم در تابلو اعلانات ایستگاه مترو برای می پیام کمک می گذارند و او به برطرف کردن مشکلات صاحبان پیغام ها می پردازد .
کائوری : صاحب قلب پیوند زده شده و همسر سایتو که بر اثر تصادف فوت می کند و قلبش بعد از دزدیده شدن به شان یینگ پیوند می خود. او فردی مهربان و عاشق کمک به شهر و مردمانش بوده است و دلیل اصلی تبدیل شان یینگ از فردی بدون احساس و قاتل به فردی دیگر و همچنین فردی که باعث تبدیل شدن سایتو به سیتی هانتر شده است .
شان هونگ : هم رزم قدیمی شان یینگ در سازمان آدم کشی که اولین دوست شای یینگ و هم چنین عاشق او نیز هست که در داستان متوجه می شویم وی به دست شان یینگ کشته می شود آن هم به عنوان آخرین تمرینات قاتل بودن ولی وی نجات پیدا می کند و به شان یینگ کمک می کند تا زندگی جدیدی را تجربه کند .
مانزوی : فردی سیاه پوست که وی نیز قبلا قاتل بوده سات و حالا صاحب قهوه خانه ای است که بیشتر اتفاقات داستان در آن جا رخ می دهد و همچنین یکی از دوستان سایتو .
سایکو : رئیس پلیس شهر و هم چنین یکی دیگر از دوستان سایتو.
لذتبخشی : من که لذت بردم جذاب و هیجان انگیز بود، تبدیل یک قاتل به فردی که دیگر انسان نمی کشد و جدال او با احساساتی که تا به حال آن ها را نمی شناخته و همچنین ارتباط او با اطرافیانش و دوستانی که به او کمک می کنند. برای من جذاب بود امیدوارم برای شما هم همین طور باشه .