نقد انیمه Suzume
انیمه سوزومه جدیدترین اثر ماکاتو شینکای خالق انیمه نام تو است. اثری بر پایه همان جهانبینی که شینکای در آثار قبلی خود نیز از آن صحبت کرده بود. جهانبینی برگرفته از آیین شینتو که جهان طبیعتگرایی دارد و طبیعت را امری مقدس میپندارد. در کنار این جهانبینی، شینکای در آثارش چاشنی عشق را نیز اضافه میکند تا قهرمان خود را در سفری اسطورهای به ماجراجویی بفرستد.
سوزومه جهان داستانی خود را بر اساس سفر قهرمان کمبل میبندد و شخصیت اصلی خود را در پیرنگی ماجراجویانه به سوی جهان اسطورهشناسی روانه میکند. شینکای در سوزومه ما را به سراغ یکی از مهمترین مفاهیم اساطیری ژاپن یعنی توریئی یا همان دروازههای سنتی ژاپن برده است. دروازههایی که البته مدرن شده و در قالب درهایی به نمایش گذاشته میشود که جهان مادی را به برزخ متصل میکند.
برزخی که شینکای از آن حرف میزند بر خلاف اعتقادات ما جنبه خیر ندارد و در واقع شر است. به خصوص که نشان میدهد اهریمن ماجرا که کرم زلزله است از درون این دروازهها و برزخ به جهان مادی قدم بر میدارد. بزرخی که در دیالوگهای شخصیت پسر داستان سوتا، نیز مشخص است که از آن به عنوان مکانی یاد میکند که خدایانی درون آن زندگی میکنند که طی هزاران سال وظیفه محافظت از ژاپن را برعهده داشتهاند.
خدایانی که سوتا در کلماتش این چنین بیان میکند که کوهها و رودخانههای ژاپن متعلق به آنهاست در حالی که انسانها زمان زیادی است آنها را متعلق به خود میدانند. پس حال زمان آن رسیده که آنچه که به خدایان تعلق دارد به خودشان بازگردد تا خشم آنها از انسانها کمتر شده و آرامش به زندگی مردمان ژاپن بازگردد.
شینکای نشان داده که علاقه زیادی به ساختارهای اسطورهای و فرهنگ تاریخی ژاپن دارد. این عناصر را نیز به وفور در آثار خود به نمایش گذاشته است. به طور مثال شینکای در انیمه نام تو، معابد ژاپنی که هسته اصلی شکلگیری داستان و خطهای زمانی بود را معرفی میکند یا در انیمه دختر آب و هوا به سراغ شمنیسم و روحانیون آیین شینتو میرود. مفاهیم اسطورهای که همگی ارتباط مستقیمی با طبیعت دارند. گویی طبیعت هسته اصلی تمام داستانهایی است که شینکای میخواهد آن را تعریف کند.
انیمه سوزومه نیز همین هسته طبیعت را اما اینبار در نسبت با یک بلای طبیعی همچون زلزله به نمایش میگذارد که ناشی از خشم خدایان جهان زیرین است. زلزلهای که در قالب یک کرم تمثیلسازی میشود و مسبب ایجاد زلزلههای مجتمعالجزایر ژاپن است. اینجاست که شینکای هنر قصهگویی خود در راستای استفاده از عناصر جهان واقعی و پیوندشان با جهان فانتزی به نمایش میگذارد.
ژاپن کشوری زلزله خیز است و شینکای از همین بلای طبیعی استفاده میکند تا یک قصه فانتزی را بسازد. قصهای که در آن مسبب ایجاد زلزله یک اهریمن از جهان برزخ است. اما مسئله شینکای فقط پرداختن به یک قصه فانتزی با استفاده از یک خصوصیت طبیعی در کشور ژاپن نیست. شینکای گویی سوزومه را برای تسلی خاطر مردمان مناطقی از ژاپن ساخته است که بر اثر زلزله و سونامیهای بعد از آن در سال 2011 جان خود را از دست دادهاند.
تسلی خاطری که با جهان اسطورهای و محافظان دروازههای برزخی پیوند میخورد تا نشان دهد شاید ژاپن درگیر بلایای بسیاری باشد اما همچنان با قدرت و در کمال ایمنی به سوی شکوفایی قدم بر میدارد. شکوفایی که البته گاها با فراموشی بخشی از هویت ژاپنی همراه است. هویتی فراموش شده همچون شهربازی داخل داستان یا یک مدرسه متروکه یا یک مکان توریستی که با وجود فراموش شدن اما همچنان قابل احترام هستند.
زیرا ژاپنی که شینکای قرار است آن را نشان دهد همان ژاپنی است که بعد از ادای احترام نسبت به گذشته باید از آن گذشت تا بتوانیم ژاپن جدید را ببینیم. ژاپنی که طبیعت آن همراه با جاذبههای گردشگری که دارد در کنار ساختار اسطورهای آن و البته تکنولوژی پیشرفتهای همچون قطارهای تندرو، قرار است تصویری دیگر را از ژاپن نشان دهد.
اگر بگویم سوزومه قرار است تصویری از برندینگ ملی ژاپن را ارائه کند که شخصیت دخترش در سفری ماجراجویانه کل ژاپن را از کیوتو تا قله فوجی و توکیو طی میکند تا نشان دهد ژاپن در امنیت کامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی است، بیراه نگفتیم. زیرا وظیفه ملی شینکای به عنوان یک انیمهساز مطرح جهانی است تا کشور را به بهترین شکل ممکن به دنیا معرفی کند.
اتفاقا تو لیست انیمه های بعد کنکورم بود :دی