شبی که ماه کامل شد
فیلم «شبی که ماه کامل شد» را میتوان از چند وجه مورد بررسی قرار داد. ایتدا وجه قصه و روایت آن که داستانی عاشقانه را بازگو میکند، سپس وجه پیام سیاسی و اجتماعی فیلم است که به موضوع گروهکهای تروریستی میپردازد و در آخر وجه شخصیتپردازی که سوژهای زنانه را به مخاطب خود ارائه میکند.
فیلم، ساخته نرگس آبیار است، کارگردانی که تجربه ساخت آثاری همچون «شیار ۱۴۳» را در کارنامه خود دارد. کارگردانی که سوژهها و نگاهش به آن سوژهها را میتوان کاملا جنسیتی تفسیر کرد. منظور از جنسیتی آن نیست که نگاه او فمنیستی یا زنانه است بلکه منظور نگاه او به دنیای مردانه آن هم از نقطه دید زنان است. نرگس آبیار سوژههای مردانه خود را از دید زنان به مخاطب خود عرضه میکند؛ همچون فیلم شبی که ماه کامل شد.
با این مقدمه میتوان ورود درستتری به فیلم نرگس آبیار و شخصیتهای آن داشت. فیلم «شبی که ماه کامل شد» درباره یک اتفاق برگرفته از واقعیت است. داستان گروهک تروریستی به سرکردگی عبدالمالک ریگی که در منطقه سیستان و بلوچستان تقریبا دست به هر جنایتی زدهاند. جنایاتی که نه خود آن و حتی اعمال تروریستی این گروهک، بلکه خرده پیرنگ عشق بین برادر مالک و همسرش، سوژه فیلم نرگس آبیار شده است.
فیلم درباره عبدالحمید ریگی با بازی «هوتن شکیبا» است که با فائزه با بازی «الناز شاکردوست» ازدواج میکند و ماجراهای بسیاری را از سر میگذرانند. فیلم تلاش دارد تا با وارد کردن قصهای عاشقانه به یک حادثه تاریخی و تراژدیک از سوی قربانیان خشونتهای این گروهک تروریستی، نگاهی متفاوت به مسئله تکفیر و گروههای تکفیری بیاندازد.
نگاهی که با چاشنی عشق همراه است و همین مسئله باعث شده تا داستان فیلم بین یک قصه عاشقانه و یک فیلم درام دلهرهآور گیر کند. در طول ۱۳۰ دقیقهای که فیلم روایت خود را برای مخاطب بازگو میکند، ما نمیفهمیم که قرار است فیلم چه پیامی به مخاطب خود بدهد. آیا فیلم قرار است بگوید عشق بین یک زن و یک تروریست تکفیری چگونه است؟ یا قرار است درباره زندگی یک تروریست و خانوادهاش باشد؟ یا فراتر از آن، قرار است قصه اسارت یک زن گیر افتاده در میان تروریستها را بازگو کند؟
قصهای همچون بسته چیپس
تمام این موارد، سوالاتی هستند که مخاطب در طول روند قصه از خود میپرسد و پاسخی برای آن پیدا نمیکند. مقدمه فیلم به معرفی دو شخصیت اصلی داستان و قصه عاشقانه آنها اختصاص دارد؛ شخصیتهایی که یکی اهل سیستان و بلوچستان است و دیگری اهل تهران. سپس داستان بلافاصله ما را درگیر قصه عاشقانه شخصیتها میکند. عشقی که اتفاقا اصلا پرداخت مناسبی ندارد و تنها چیزی که از آن نصیب مخاطب میشود، سکانسهای آب بازی دو شخصیت اصلی و بعد سفر آنها به سیستان و بلوچستان است و تمام.
کارگردان قسمت عاشقانه داستان خود را شبیه به بسته چیپسی ساخته است که نصفش هواست و بعد از باز کردن آن تازه خواهی فهمید که به عنوان خریدار چیپس، تنها پول خریدن هوا را دادهای و نه خریدن چیپس. تا پایان پرده اول داستان که درباره قصه عاشقانه کاراکترهاست چیزی بیشتر از ۲۰ دقیقه از زمان فیلم میگذرد و خبری از کنش اصلی داستان نیست. کنشی که به عنوان سوخت محرک روایت باید در همان دقایق اولیه عمل کند و مخاطب بفهمد که قرار است داستان چه اتفاقی برایش روایت شود.
کنش دیر هنگام قصه باعث بیحوصلگی مخاطب میشود
اما در فیلم «شبی که ماه کامل شد» کنش داستان در دقیقه ۲۵ تازه اتفاق میافتد و آن نیز حضور ماموران امنیتی و پیدا شدن اسلحه در خانه عبدالحمید است. یعنی تا قبل از این ۲۵ دقیقه، تمام روند قصه، بود و نبودش فرقی برای مخاطب نداشته است و چه بسا که با چند سکانس ساده و کوتاهتر نیز کارگردان میتوانست قصه عشق کاراکترهایش را بیان کند.
عشقی که در روند ادامه داستان، آن هم بعد از کنش اصلی فیلم نیز نقش خاصی را ایفا نمیکند و همین دلیلی میشود تا مخاطب در مواجهه با فیلمی ۱۳۰ دقیقهای با بی حوصلگی ناشی از خسته کننده بودن فیلم، دست و پنچه نرم کند. در واقع طولانی بودن فیلم و مناسب نبودن زمان ارائه کنشها و واکنشهای داستان باعث خستگی مخاطب میشود.
فائزه مرکز ثقل فیلم شبی که ماه کامل شد
فیلم پیرنگ اصلی خود را بر زندگی شخصیت فائزه متمرکز کرده است یا میخواهد اینگونه نشان دهد که تمرکز بر روی فائزه است، درحالی که تا انتها مشخص نمیشود که تمرکز بالاخره بر کیست یا چیست. قصهای درباره زنی منفعل که در دامان تروریستها گیر افتاده و نمیتواند خود را نجات دهد یا قصه یک تروریست عاشق پیشه؟.
فائزه نماد یک زن اسیر و گیر افتاده در دامان سرنوشت شوم است که دست بر قضا هیچ عملی نیز برای آزادی خود انجام نمیدهد. فائزه در کل اثر یک اسیر منفعل است که همچون یک قناری در میان خیل کلاغها گیر افتاده است. سکانسهایی که فائزه را در حالی نشان میدهد که به آسمان پر از کلاغ نگاه میکند، دقیقا چنین تصوری را در بیننده ایجاد میکند.
نگاه زنانه نرگس آبیار به تکفیر
آبیار در فیلم «شبی که ماه کامل شد» نگاه زن محوری را به مسئله تکفیر نشان مخاطب میدهد. او سعی دارد زنان را همچون مظلومانی به نمایش بگذارد که اسیر خشونت مردان شدهاند و هیچ تقصیری نیز ندارند. زنان فیلم کاملا منفعل هستند، چه خود فائزه، چه مادر برادران ریگی و چه آن خدمتکاری که مشغول کار در خانه ریگی است. همگی زنانی هستند که هیچ ارادهای از خود ندارند و یا نمیخواهند ارادهای از خود داشته باشند.
منفعل بودن شخصیتها حتی به شخصیت عبدالحمید نیز کشیده شده است. در نیمه ابتدایی فیلم او جوانی عاشق پیشه برای مخاطب تصویر کشیده میشود که تلاش دارد از خانواده خود دوری گزیند. اما حمید در طی یک چرخش ۱۸۰ درجهای که هیچگاه به مخاطب نمایش داده نمیشود، تبدیل میگردد به یک تروریست تکفیری که حتی همسر خود را نیز به قتل میرساند و این نقطه ابهام اصلی فیلم در خصوص شخصیتهایش است که یکی بیش از حد منفعل است و دیگری بیش از حد بیثبات.
شخصیتهایی که حیران هستند
عدم پرداخت مناسب به دلایل تغییر شخصیتها نقطه ضعف اصلی فیلم نرگس آبیار است. در واقع دو شخصیت محوری داستان یعنی عبدالحمید و فائزه در نگاه مخاطب، شخصیتهایی با پیکربندی خوبی نیستند. فائزه که در تمام جریان داستان عملا بدون اختیار است و به هر سو کشیده میشود؛ عبدالحمید نیز چیزی شبیه به فائزه است اما از نوع مردانهاش. هر دو اسیر شدهاند ولی مخاطب نمی فهمد که چرا خود را از اسارت رها نمیکنند.
تغییر در شخصیتها یکی از نکات مهم در پرداخت کاراکترهاست. تغییری که باید برای مخاطب ملموس باشد و متوجه آن شویم که شخصیت ما از جایی در داستان در حال تغییر کردن است. حال چه این تغییر خوب و چه بد باشد، اما در فیلم «شبی که ماه کامل شد» ما در خصوص فائزه این تغییر را اصلا نمیبینیم و در خصوص حمید نیز میدانیم تغییری رخ داده است اما این تغییر معلوم نیست.
بلوچ تروریست نیست
فیلم اما در وجه پیامی خود توانسته است درباره مسئله تکفیر و تفکر تروریستی حرف بزند. سکانسهایی که مادر برادران ریگی درباره تفکرات این گروهکها و نگاه آنان به مسائل مختلف صحبت میکند، احتمالا بخشهای مهم فیلم باشند. جایی که حتی مادر برادران ریگی نیز میگوید که آنها تحت تفکرات غیراسلامی قرار گرفتهاند و خود را حق میدانند.
فیلم نشان میدهد که تروریستها از کجا آمدهاند و چرایی به دام افتادن این افراد در دامان این گروهکها را نیز بازگو میکند. چرایی در خصوص جوانانی که به خاطر محرومیتهای سالهای دراز و عدم داشتن شغل و منبع درآمد به سمت این تفکرات کشیده میشوند. اما آیا به راستی تنها دلایل اقتصادی باعث تروریست شدن یک جوان بلوچ است؟.
جوان بلوچی که سالهاست در کنار این عناصر خطرناک زندگی میکند و با تمام وجود مهمان نواز هر فردی از هر نژادی است، قطعا از جمع بستن با تنها تعداد معدودی از نااهلان که به این گروهکها پیوستهاند مبراست.