A.M Bahamir

امیرمحمد بهامیر؛ روزنامه‌نگار

A.M Bahamir

امیرمحمد بهامیر؛ روزنامه‌نگار

سلام خوش آمدید
دیدن این فیلم جرم است!

دیدن این فیلم جرم است!

جمعه, ۲۵ تیر ۱۴۰۰، ۰۵:۳۷ ب.ظ

«دیدن این فیلم جرم است!» عنوانیست که حداقل در ظاهر برای هر بیننده‌ای قابلیت آن را دارد تا توجه‌اش را جلب کند. عنوانی که می‌خواهد مخاطب خود را در این ورطه قرار دهد که شما با دیدن این فیلم و آگاهی از محتویاتش دیگر نمی‌توانید آن آدم سابق باشید. البته بخش اعظمی از این عنوان مرتبط به تبلیغات سیاسی است که بر روی فیلم انجام گردید. زیرا این فیلم با مضمون خاص سیاسیش را هر جایی نمی‌توانید پیدا کنید.

«دیدن این فیلم جرم است!» در نوع خود اثری است که از دهه هشتاد به بعد سینمای ایران مشابه‌ای ندارد. مشابه از آن نظر که فیلم‌های سیاسی معمولا در ایران با ملاحظات بسیاری همراه است و ساخت آن نیز تحت فشار انواع و اقسام صحبت‌ها و اظهار نظرها قرار می‌گیرد. فیلم «دیدن این فیلم جرم است!» نیز از این قائده مستثنا نیست.

فیلم «دیدن این فیلم جرم است!» اثری کاملا تبلیغاتی و پروپاگانداست که از آن جهت ساخته شده است تا نشان دهد سیاست فعلی کشور در برخورد با مسئله مصلحت اندیشی چگونه است. موضوعی که با اوضاع فعلی جامعه ایران چه از لحاظ ساختار سیاسی و اجتماعی و چه از لحاظ شرایط زندگی مردم همخوانی بالایی دارد.

«دیدن این فیلم جرم است!» با شروع یک مسئله عادی آغاز می‌شود. مسئله‌ای که کنش اصلی داستان یا همان درام فیلم را در کل روایت حدود دو ساعته فیلم بر دوش می‌کشد. ماجرا از تعرض یک اتباع بیگانه به یک زن ایرانی آغاز می‌شود. تبعه‌ای که با ورود چهره‌های خاص سیاسی به ماجرای تعرضش، تبدیل به یک کشمکش سیاسی میان نیروهای انقلابی با محوریت بسیج و نیروهای دولتی با محوریت دیپلمات‌ها می‌شود.

اثری غرق شده در نمادگرایی

ذکر کردم که فیلم رضا زهتابچیان که خود نویسندگی آن را برعهده داشته است اثری تبلیغاتی به حساب می‌آید. فیلمی که نمادگرایی در داخلش به شدت موج می‌زند و مخاطب را در طول روند فیلم با انواع و اقسام نمادهایی از جنس انقلاب و جمهوری اسلامی مورد بمباران قرار می‌دهد. حتی پیام فیلم نیز از جنس همین نمادهای به کار برده شده در فضاسازی فیلم است. پیامی که تقریبا از اواسط فیلم برای مخاطب کاملا ملموس است اما هیچگاه مخاطب وجود آن را درک نمی‌کند.

فیلم «دیدن این فیلم جرم است!» تشابهات بسیاری با فیلم معروف «آژانس شیشه‌ای» دارد. فیلمی به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا که در سال ۱۳۷۶ به اکران درآمد. فیلمی به شدت تاثیر گذار در جامعه ایرانی که بازگویی از شرایط حاکم بر جامعه ایران در آن دوران بود.

دیدن این فیلم جرم است! اقتباسی از آژانس شیشه‌ای

اگر بخواهیم نگاهی دقیق‌تر به عناصر فیلم «دیدن این فیلم جرم است!» بیاندازیم، آن وقت متوجه خواهیم شد که می‌توان گفت این فیلم اقتباسی از آژانس شیشه‌ای است. زیرا روند داستان پردازی، کاراکترها و حتی دلایل آنکه چرا شخصیت‌های فیلم دست به اقداماتی می‌زنند که داستان فیلم را پیش می‌برد، همگی از یک الگو پیروی می‌کنند. شاید تنها فرق این دو فیلم موضوع آن‌ها باشد که به فراخور شرایط اجتماعی و سیاسی حال حاضر کشور متغیر است.

کل داستان فیلم در تک لوکیشن پایگاه بسیج اتفاق می‌افتد. در واقع لوکیشن پایگاه بسیج حکم همان آژانس هواپیمایی را دارد که حاج کاظم فیلم «آژانس شیشه‌ای» برای نجات رفیقش عباس تصمیم می‌گیرد تا دست به اسلحه ببرد. در اینجا نیز امیر که نقش آن را «مهدی زمین‌پرداز» بازی می‌کند همان حاج کاظم است اما جوان‌تر و البته بدون ایدئولوژی عمیق. زیرا عمق شخصیت‌پردازی که حاج کاظم در «آژانس شیشه‌ای» آن را به مخاطب ارائه می‌کند را امیر در «دیدن این فیلم جرم است!» به مخاطب ارائه نمی‌کند.

اعتراض به وضع موجود

دغدغه هر دو شخصیت در طول فیلم یک چیز است، آن هم اعتراض به وضع موجود. اعتراض به شرایطی که توسط دیگرانی به وجود آمده است که خود از پشت نقاب مصلحت به ماجرا نگاه می‌کنند. مصلحت در این فیلم گویی خود یک شخصیت مستقل است که تمام داستان و خرده پیرنگ‌های فیلم در کنار آن معنا پیدا می‌کنند. از کاراکتر امیر و مسئله شخصیش با تبعه انگلیسی بگیرید که بعدا تبدیل به یک مطالبه عمومی می‌شود تا مسئله دیگر شخصیت‌های حاضر در فیلم.

آدم‌های حاضر در پایگاه بسیج هر کدام نماینده قشر خاصی از جامعه ایرانی هستند. فیلمساز تلاش کرده است تا با پوشش طیف‌های مختلف نشان دهد که هر کدام چگونه به اتفاقی که در حال وقوع است می‌نگرند. در واقع شخصیت‌های فیلم به دو دسته تیپ اصلی و تیپ فرعی تقسیم می‌شوند. برخلاف «آژانس شیشه‌ای» که ما با شخصیت‌هایی مواجه بودیم که خود دارای وزن و اعتباری بودند، در اینجا ما تنها با تیپ (نه شخصیت) آدم‌هایی طرف هستیم که فاقد وزن و حتی فاقد حرف مخصوص به خود هستند.

یکی از غیرت می‌گوید، یکی در پی بالا رفتن از سفارت است، یکی دنبال آن است که پایگاه بسیج نمونه منطقه شود، دیگری تلاش می‌کند بین همه آشتی برقرار کند، آن یکی دنبال استفاده از قدرت اسم پدر است و غیره. اگر دغدغه حاج کاظم «آژانس شیشه‌ای» نجات رفیقش بود و همه آن مشکلات را به جان خرید، در اینجا دغدغه امیر و با باقی نفرات فیلم مشخص نیست جز شعارهایی که هر کدام به نحوی از آن دم می‌زنند.

دیدن این فیلم قطعا جرم است!

«دیدن این فیلم جرم است!» درگیر شعارهای جذابش شده است و نمی‌تواند از این هزارتویی که هم قصه و هم بازیگرانش را درگیر خود کرده است نجات دهد. به عنوان مخاطب سینمای سیاسی که هم «آژانس شیشه‌ای» را دیده است و هم «دیدن این فیلم جرم است!»، می‌توانم به جرات بگویم که فیلم کپی ناشیانه‌ای از فیلمی می‌خواهد باشد که همگی ما مخاطبان سینما با هر تفکری اعتقاد داریم، فیلم خوبی است.


منبع: مجله فیلم گردی

  • امیر محمد بهامیر

نقد فیلم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یه روز‌نامه‌نگار که اومده چرخی تو دنیای رسانه بزنه!

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
پیوندها