انیمیشن ببینیم یا انیمه؟
دنیا همیشه شاهد جنگهای بسیاری بین گروههای مختلف بوده است. از جنگهای چند صد ساله ایران و روم تا جنگهای صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان بگیرید تا جنگ جهانی دوم و حتی همین امروز که جنگهای دیگری در حال رخ دادن است. گاهی جنگها بر سر قدرت است، گاهی بر سر زمین، گاهی هم به خاطر زنان، همچون داستان مشهور جنگ تروا.
اما صحبت اصلی ما جنگ برای سرزمین یا قدرت نیست، بلکه صحبت بر سر جنگ بین دو سبک است. انیمه یا انیمیشن، کمیک یا مانگا. بله جنگ بین طرفداران آثار شرقی و غربی که هر کدام با دلایل خود سعی دارند بگویند ما بهتر هستیم. تقابلی که گاهی به جنگهای چند ده ساله حتی با تلفات هم مواجه میشود. اما چرا این جنگها رخ میدهد.
سال 2018 انتشار اثری به نام بتمن نینجا بار دیگر شعله این گونه نبردها را روشن کرد. زیرا اثر پیوندی بین دنیای انیمیشنهای آمریکایی و دنیای انیمههای ژاپنی بود، یا بهتر بگویم پیوندی بین کمیک و مانگا. داستان درباره حضور شخصیتهای ابرقهرمان و ضدقهرمان کمیکهای دی سی یعنی بتمن و جوکر به همراه یارانشان در دوران فئودالی ژاپن است.
ترکیبی که در نگاه اول جذاب بود ولی این بحث را آغاز کرد که کدام نوع محصولات فرهنگی بر آن یکی برتری دارد. یعنی کمیک و انیمیشن آمریکایی بهتر است یا مانگا و انیمه ژاپنی. این سوال مهم را باید در تاریخچه این دو سبک از محصولات فرهنگی جستجو کرد.
مسابقه انیمیشنهای آمریکایی و انیمههای ژاپنی
تقریبا میتوان گفت شروع ساخت کمیک در آمریکا و ژاپن یکی است. هر دو کشور در اواخر قرن نوزده میلادی شروع به تولید کمیک به شکل امروزی کردند. اما تفاوت در اینجاست که آمریکاییها با ورود به چرخه صنعتی کمیک توانستند از سالهای 1920 به بعد جهش بسیار زیادی در صنعت کمیک داشته باشند. اما ژاپنیها تا سالهای بعد از جنگ جهانی دوم عملا وارد تولید صنعتی کمیک یا بهتر است بگویم مانگا نشدند.
پس میتوان گفت آمریکاییها تا به اینجا قدم اول را بهتر از ژاپنیها برداشتهاند. در دنیای انیمیشن سازی نیز وضع به همین ترتیب بود، یعنی آمریکاییها و شرکت والت دیزنی در دهههای ابتدایی قرن بیست با ساخت آثاری همچون سیندرلا و سفید برفی دست برتر را داشتند. ژاپنیها اما تا دهه 1970عملا در دنیای انیمیشن سازی یا همان انیمههای ژاپنی خودمان حضوری نداشتند، تا شروع دوران استودیو جیبلی.
دهه 80 شروع تغییرات بزرگ
اما در دهه 80 میلادی تغییر بزرگی در روند تولید مانگا و انیمه در ژاپن رخ داد. ظهور استودیو جیبلی و به طبع آن هایائو میازاکی در صنعت انیمیشن سازی ژاپن و همچنین تزوکا اوسامو در دنیای مانگا، ژاپنیها را با جهش بلندی به امریکاییها رساند. البته از دهه 80 تا دهه 2000 میلادی همچنان آمریکاییها دست برتر را داشتند. اما از دهه 2000 میلادی به بعد همه چیز متفاوت شد. ژاپنیها بر خلاف آمریکاییها به سراغ ژانرهایی رفتند که مخاطب بیشتری داشتند. یعنی ساخت آثاری که از ادبیات کلاسیک جهان وام گرفته بودند.
استودیو نیپون آثار ادبی جهان را تبدیل به انیمیشن کرد. در حالی که آمریکاییها بیشتر بر روی ابرقهرمانهای خیالی خود مانور میدادند. همین انتخاب استراتژی موجب شد ژاپنیها بتوانند در سالهای بعد نه تنها گوی رقابت را از رقیب خود بدزدند بلکه در دوران امروز یعنی سال 2020 میلادی عمده تولید آثار انیمیشنی جهان و در کنار آن مانگا و کمیک در اختیار ژاپنیها باشد.
انیمههای ژاپنی پیشتاز بازار
ژاپنیها و انیمههای ژاپنی در حال حاضر بیش از 60 درصد بازار را در اختیار خود دارند. تولید آثار با کیفیت توسط استودیوهای ژاپنی به خصوص در زمینه آثار سریالی به همراه مانگا توانست این کشور را از دیگر رقیبان خود متمایز کند. کار به جایی کشید که اگر تا مدتی قبل آمریکاییها محصولات ژاپنی را به دیدی پایین میدیدند، امروز همین استودیوهای آمریکایی به دنبال اقتباس از آثار ژاپنی هستند.
اقتباس از انیمه کیمبای توسط والت دیزنی و ساخت شیرشاه بگیرید تا انیمیشن آستروی بوی که استودیو وارنر آن را تبدیل به انیمیشن کرد. اما بازگردیم به بحث اصلی که آثار ژاپنی بهتر هستند یا آثار غربی؟ به عنوان نگارنده این یادداشت میگویم مقایسه این دو سبک اشتباه است. زیرا هر کدام از این دو سبک و محصولات فرهنگی آنها نسبت به یکدیگر خصوصیات و برتریهای خاص دارند.
دیزنی یا جیبلی
قطعا اگر به من بگویند برای رده سنی زیر 12 سال انیمیشن پیشنهاد کن من آثار غربی همچون محصولات دیزنی یا پیکسار را پیشنهاد میدهم. اگر بگویند برای بزرگسال پیشنهاد بده به سراغ آثار شرقی میروم. در حوزه کمیک و مانگا هم چنین است، اگر بگویند برای پسرها یک اثر هیجانی و جذاب پیشنهاد بده، هم آثار کمیک غربی و هم مانگای شرقی را معرفی میکنم. اما برای معرفی اثر به دختران به سراغ مانگاهای ژاپنی میروم.
پس میتوان نتیجه گرفت که هر کدام از این سبکها و محصولات در جایگاه خود توانایی جذب مخاطبان را دارند. بسیاری از این جذب بر میگردد به سلیقه افراد در انتخاب آنچه که دوست دارند. این که اثر ابرقهرمانی میپسندند یا داستانهای عاطفی و عاشقانه.
قطعا نمیتوان اعلام کرد کدام یک برتری دارند. مثل آن است که بگویی بتمن کاراکتر کمیکهای آمریکایی قویتر است یا گوکو قهرمان مانگاهای ژاپنی (دراگون بال).
منبع : ambahamir.blog.ir
منبع : ambahamir.blog.ir
منبع : ambahamir.blog.ir
منبع مجله کمیکا