نقد انیمیشن پسرک، موشکور، روباه و اسب
کتاب و انیمیشن پسرک، موشکور، روباه و اسب نیز همینگونه است. اثری ساده اما جذاب که چارلی مکسی آن را نوشته و سپس تبدیل به انیمیشن کرده است. این نویسنده 60 ساله درونمایه خانه و رسیدن به خانه را برای پیرنگ خود برگزیده؛ درونمایهای با یک قصه انتزاعی که قرار نیست بزرگسالان در آن به دنبال منطق باشند. اثری کودکانه که میخواهد مسئلهای مهم را به زبان کودکان بیان کند.
پسرک، موشکور، روباه و اسب ماجرای کودکی خردسال است که به دنبال جایی به نام خانه است. او در دشتی پر از برف بیدار شده و در طی این مسیر با چند حیوان آشنا میشود. حیواناتی که در طول داستان به پسرک کمک میکنند و پسرک هم به آنها کمک میکند.
پسرک، موشکور، روباه و اسب، داستانی ساده، کوتاه و البته فلسفی دارد ولی این فلسفه باعث نشده که زبان روایت آن سخت یا پیچیده شود. پسرک تلاش دارد تا به خانه برسد اما ذهنیتی از این موضوع ندارد. همه آنچه میداند تصویری مبهم از خانه است. او تلاش دارد تا مفهوم آن را درک کند.
درک این که خانه چیست شاید در ظاهر ساده باشد اما مسئله آن است که خانه چرا خانه است. سوالی که حیوانات همراه پسرک یعنی موشکور، روباه و اسب تلاش میکنند تا هرکدام با توجه به دانش و تجربیاتی که دارند به سوال پسرک پاسخ دهند. البته پاسخها هیچکدام کامل نیست زیرا خود حیوانات نیز معنی دقیق آن را نمیدانند.
به طور مثال وقتی موش کور درباره خانه حرف میزند، میتواند ویژگیهایش را بیان کند اما باز هم نمیتواند تعریف واضحی از آن بدهد. همانطور که کودکان میدانند خانه کجاست و حتی میتوانند آن را توصیف کنند اما نمیتوانند به این سوال پاسخ دهند که چرا خانه، خانه است.
چارلی مکسی در اثر خود، ذهنیت کودکان نسبت به جهان پیرامونشان را نشان میدهد. در عین حال مکسی تلاش میکند تا از طریق کاراکترهای حیوانی پاسخی کودکانه به مخاطبان دهد. اینکه خانه همانجایی است که خانواده در آن حضور دارد. درست همانطور که در انتهای داستان میبینیم؛ وقتی پسرک به روستا میرسد.
زمان رسیدن به روستا همان لحظهای است که پسرک باید از حیوانات همراهش جدا شود تا به خانه برسد. او از آنها جدا میشود اما هرچه تلاش میکند نمیتواند از حیوانات دل بکند. حیواناتی که تا چند مدت پیش تنها همراهان او بودهاند حالا تبدیل به اعضای خانواده او شدهاند. خانوادهای که هرجا آنها باشند میتوان آنجا را خانه نامید.
اینجاست که چارلی مکسی پیام ساده داستانش را به مخاطب خود ارائه میکند، اینکه مهم نیست خانه شما کجاست. مهم آن است که خانواده شما کجا هستند. اینکه خانه، خانواده را نمیسازد بلکه این خانواده است که به خانه معنا میدهد. کودکی هم که مخاطب اثر است حالا بعد از دیدن انیمیشن یا خواندن کتابش میتواند معنای آن را بفهمد.
انیمیشن پسرک، موشکور، روباه و اسب در کنار درونمایهای که دارد، یک تجربه جذاب و پر احساس به لحاظ بصری نیز است. تجربهای که شما را از تصاویر سهبعدی و دیجیتالی به سبک ساده و بیآلایش نقاشیها میبرد. درست شبیه سبک انیمیشنسازی هایائو میازاکی، آن هم در دورانی که این کارگردان کهنهکار ژاپنی یک تنه سنت انیمیشنسازی دستی را حفظ کرده است.
اثر چارلی مکسی میتواند کودکان را بارها و بارها پای تلویزیون بنشاند. کودکانی که این روزها با وجود آثار پر زرق و برق غربی و شرقی کمتر پیش میآید محتوایی را بخوانند یا ببینند که برایشان پر مفهوم باشد.